"جیمین"
شش سال قبل
با حرص به ریوجین نگاهی انداختم.
-من حتی بجای گردنش لباشو بوسیدم! میشنوین؟ میخواین باور کنین یا نه دیگه این شوخیای مزخرفتون برام مهم نیست!
بچه ها غرغری کردن و با ورود دبیر پراکنده شدن.
چیزی تا پایان زنگ آخر نمونده بود که با زمرمه ی ریوجین بطرفش برگشتم.
-اوه ببین کیس پارتنرت اومد!
بهت زده به طرف در برگشتم. استاد مین با همون اخم همیشگیش چند کلمه با معلمون حرف زد و از در بیرون رفت.
-پارک جیمین!
ترسیده از جا بلند شدم.
-بله
-بعد کلاس برو دفتر دبیران.
با این حرفش انگار آب یخی روی بدنم ریختن. به ریوجین خیره شدم. اونم انگار تعجب کرده بود.
-چیکارم داره؟
ریوجین طبق عادت با دندوناش به جون ته مدادش افتاد و شونه ای بالا انداخت.
-خودتو طبق معمول به پررویی بزن. همش تصادف بوده. کاری نکردی که!
با شنیدن صدای زنگ ،کیف و وسایلم رو روی میز رها کردم و بطرف دفتر دبیران قدم برداشتم.
-پارک جیمین.
بله ای گفتم و آدامسمو توی دهنم چرخوندم.
-اگه اینجوری پیش بری، درس موسیقی رو میوفتی.
با چشمای گرد بهش خیره شدم.
-چی؟ استاد من فقط پیانو...
از صندلی بلند و نزدیکم شد.
-خوب بهم گوش کن!من یک دانشجو ام و نمیتونم این شغلی که با بدبختی پیدا کردم رو بخاطر تنبل بازی و گندکاری چند تا دانش آموز احمق از دست بدم. به نفعته یک کاری برای خودت بکنی.
وقتی نگاه ترسیدمو دید زمزمه کرد:
-روز های زوج بعد مدرسه میمونی برای تمرین!
روزهای زوج کلاس طراحی داشتم! امکان نداشت بخاطر یه پیانوی لعنتی وقتمو تلف کنم.
-من نمیام.
پوزخند ترسناکی زد و به لبه ی میزش تکیه داد.
-پس منتظر نمره ی تک رقمی درس موسیقیت باش.
عصبی نفسمو بیرون دادم و بعد از چند ثانیه مجبور به قبول اون چند جلسه جبرانی بودم.
لعنتی به خودم و اون دوستای احمق فرستادم. چرا وقتی چند تا نت رو از دستی اشتباه زدم باید کلاس جبرانی بمونم؟
دوشنبه بود و من برای اولین روزی که باهاش کلاس خصوصی داشتم. از ریوجین خداحافظی کردم و جلوی در دفتر دبیران منتظرش ایستادم.
YOU ARE READING
Blind Guy [Vkook|Yoonmin]
Fanfiction๛ ғᴀɴ ғɪᴄ 「 Blind Guy 」 • پسر کور Complete • کاپلی° • ژانر : عاشقانه | روزمره [-اگر یک روز بگم که من اون مردی که فکر میکنی نیستم... اگر بگم یک هیولای زشتم...چیکار میکنی؟ پسر خنده ی قشنگش رو دوباره نشونم داد. -ماسک لعنتیت رو از روی صورتت پایین می...