chapter 5

1.7K 381 123
                                    

_چند تا داری ؟-

لویی از هری پرسید کسی که با شمردن همه بلیت هایی که برده بود مشکل داشت

سرش پایین بود و زبونش بیرون داده بود اخمی داشت که به خاطر تمرکز بود .
سعی می کرد همه بلیت ها رو جمع کنه و بدون این که حتی یکیش بیوفته بشمرتشون

لب های لویی با دیدن هری بالا رفتن .

اون کاملا جوری که هری موقع بازی مثل یه بچه کوچیک رقابت می کرد رو تحصین می
کرد
این هیچ جوره ازار دهنده نبود، بیشتر دوست داشتنی بود

لویی ترجیح داد فقط شمردن هری رو نگاه کنه بیشتر از چیزی که باید از این لذت می برد .
هر چه قدر زمان که می خواست برای شمردن بهش داد مشکلی با یه کم صبر کردن نداشت ولی فقط تا وقتی که هری رو گیج نمی کرد

هری برای تعداد کلشون ذوق زده شد و با لبخند بزرگی به لویی نگاه کرد .

لویی هنوز داشت با شیفتگی بهش لبخند می زد و اون قدر سریع نبود تا بتونه حالتش رو عوض کنه .
هری وقتی متوجه نگاهش شد دوباره سرش رو پایین انداخت و سرخ شد و لب پایینش رو گاز گرفت .

لویی خندید و صورتش رو بالا اورد

-چند تا؟-
لویی دوباره با لبخند پرسید
_۱۳۶ تا _

هری نشون داد و لویی لب و لوچه اش رو اویزون کرد .

لویی مال خودش رو قبال شمرده بود و  ۱۴۰ تا داشت ولی چی می شد اگه هری رو خوشحال می کرد ؟

-تو چند تا؟_

_۱۳۰ تا_

دوباره قیافش اویزون شد ولی وقتی درخشش صورت هری رو دید از بین رفت

لویی نمی تونست کاری کنه جز این که به ذوق زدگی هری وقتی که فهمید برنده شده لبخند بزنه .

خب، وقتی که لویی بهش گفت برنده شده ولی هنوزم فرقی نمی کرد

-من بردم !-

لویی خندید و سرشو تکون داد

-اره ، بردی-

هری جیغ زد و درون لویی اشوب شد

هری محکم بغلش کرد

-می خوای چیزی از اون جا بگیری؟ –

لویی به غرفه ای که از جاییزه های مختلف پر شده بود اشاره کرد

هری سرشو تکون داد و کل بلیط هاش رو جمع کرد لویی هم همین طور

سمت غرفه حرکت کردن و کسی که پشت میز بود پیششون اومد

-بلیط هاتون رو این جا بزارید و هر چقدر که بود می تونید به نسبت ارزش هر کدوم از چیزای این جا انتخاب کنید –

لویی سرش رو تکون داد و به هری نگاه کرد که اصلا متوجه اون شخص نشده بود

نگاهش رو دنبال کرد و دید که چشمش به یه تدی بر بود
لویی دید که ارزشش ۱۴۰ تا بود . اون خوش شانس بود

silent gem [l.s][Completed]Where stories live. Discover now