چهار | 4
دیدگاهِ سوم شخصوقتی زنگ خورد ، بیشتر همکلاسیاش از کلاس بیرون دویدن ؛ اما یوتا بهجایی برگشت که همیشه با دوستاش جمع میشدن.
میتونست بشنوه که بیشرمانه راجبِش حرف میزنن ؛ اما تصمیم گرفت که نادیدشون بگیره. اونا لیاقت زمانِش رو نداشتن
تن و جههیون جلوی در ایستاده و وینوین رو صدا زدن.
پسر چینی آهسته سمتشون دوید و با پریشونی راجبِ کافهای که جدیدا پیدا کرده بود ،شروع به حرف زدن کرد.جههیون هیچ کاری بهغیر از خیره شدن به اون پسر بامزه و خوشحال نمیتونست بکنه ؛ از اونجایی که میدونست وینوین هم دوستش داره لبخند کوچیکی رویِ صورتِش نقش بست.
با اینحال ، جههیون یه گناه بزرگ و طاقتفرسایی رو درمورد وینوین انجام داده بود.
کاری کرد که زندگیِ مدرسهایش رو بهم بزنه ؛ ولی هرگز جرعتش رو نداشت که بهش بگه.
میترسید که وینوین ازش متنفر بشه و فرار کنه.جههیون از فشارِ متقابل متنفر بود.
یوتا از تهِ کلاس ، رفتارِ کاملا تغییر کردهی وینوین رو برانداز کرد و زیرلب خندید.
''شکی نیست که گِیـه'' با خودِش فکر کرد
بعد چشماش رویِ جانگ جههیون قفل شد ؛ کسی که به دلایلی با تن و وینوین هم صحبت شده بود. یوتا تو این فکر بود که چرا کسی به معروفیِ اون باید با دوتا بچهی حوصلهسربر وقت بگذرونه ؛ تا وقتی که متوجه شد جههیون به وینوین خیره شده.
یجورِ...دیگه.
ابروهاش رو در هم کشید ؛ قادر به این نبود که موقعیت رو درک کنه. جانگ جههیون ... گِی بود ؟
برایِ وینوین؟
'ولی این خیلی مزخرفه' با خودِش فکر کرد.
چون جانگ جههیون همون شخصی بود که به یوتا گفته بود وینوین گیـه.
پس چه اتفاقی داشت میفتاد؟
BINABASA MO ANG
hetero ; yuwin
Fanfictionدگر ' جنس ' گرا ( اسم.) 1.جنسی که مجذوبِ جنسِمخالف خودش میشه مترادف : نا یوتا ؛ متضاد : دونگ سیچُنگ . انسیتی؛ یووین au ترجمه فارسی فیک محبوب هیتِرو ! © @felixless