seventeen

358 97 13
                                    

هفده | 17
دیدگاهِ سوم شخص

قبل ازینکه وین‌وین بتونه عکس‌العملی نشون بده ، یوتا حریصانه لب‌هاش رو روی لب‌های پسر کوبید.

وین‌وین ماتِش برد. هیچ ایده‌ای نداشت که چیکار باید انجام بده ؛؛ پس بی‌صدا گذاشت که پسرِ بزرگتر  مقابلِش حرکت کنه.

یوتا بعد از چندثانیه کنار کشید و با اخم به پسرِ آروم نگاه کرد. " مشکل چیه؟ "

" ن..نمیدونم " وین‌وین جواب داد و نگاهش رو از یوتا گرفت. " تو گِی‌ نیستی یوتا. "

نیشخند زد. " میدونم ،،‌ من فقط از تو خوشم میاد "

وین‌وین بیشتر و بیشتر تو سردرگمی فرو میرفت ؛؛ یوتا داشت بازیش میداد ؟ اما خب اگه یه بازی بود ، نیازی به ادامه - تا این حد - نداشت.

پسر ژاپنی به آرومی جلوتر رفت و خیلی نزدیک توقف کرد. " از من خوشت میاد ، وین‌وین ؟ "

وین‌وین فقط میتونست به چشمای یشمی‌قهوه‌ای یوتا‌ خیره بشه.

پسر ژاپنی‌ برای جوابی منتظر نموند ؛؛ یکبار دیگه ، لب‌هاش رو با ملایمت روی لب‌های وین‌وین گذاشت و متتظر واکنشِش موند ؛؛ و بعد دوباره کارِش رو از سر گرفت.

وین‌وین لباس یوتا رو چنگ زد و با دست دیگه‌ش ، دستاشون رو توی هم قفل کرد. یوتا صاف نشست و پسر چینی رو با خودش کشید.

یوتا بیشتر از چیزی که توقع داشت لذت میبرد ؛ نمیخواست به‌خاطر بیاره که چه گناهکاریه چون - چطور - یه حسی به این بدی میتونه انقدر خوب باشه ؟

بوسه‌های ریزی روی خط‌فک و ترقوه‌ی وین‌وین کاشت و همونطور که‌ پوست نرم و سفید پسر رو گاز‌ میگرفت ، دستی زیر لباسِش برد. وین‌وین سرِش رو به عقب خم کرد و حین حسِ اینکه زبون یوتا روی پوستِش میرقصید ، پاهاش رو دور کمر پسر حلقه کرد.

قبل ازینکه از پسر چینی جدا بشه ، گازای کوچیکی از ترقوه‌ش گرفت و با کشیدن وین‌وین سمتِ خودش ، به عقب برگشت.

هر دو با نفس‌های بریده تو سکوت دراز کشیدن. وین‌وین به سقف و یوتا به وین‌وین چشم دوخته بود.

میدونست که احساساتش برای پسر چینی بیشتر میشن ؛؛ تقریبا حس‌ عجیبی نبود که به پسری توی تخت نگاه و بهش فکر کرد.

نوتِ مترجم : حالتون چطورره ؟ اخرین اپدیت برای مرداد بود اما بهمن ترکوندم :")
کامنت بزارین دیگه ":)
این نوت هم بعد دو اپدیت دیگه پاک میکنم !!
لاو یو ؛؛ نیل 💕

hetero ; yuwinWhere stories live. Discover now