five

373 100 21
                                    

پنج | 5
دیدگاهِ سوم شخص

بعد از معطلیِ بعد-مدرسه‌ از حیاطِ خالی بیرون رفت ؛ زیرلب به تیونگی که قول داده بود براش غذا بیاره و منتظر بمونه فحش میداد.

'دوستایِ وفادار دیگه وجود ندارن' با خودش فکر کرد.

یدفه صدایِ دو نفر رو شنید که بلند بلند خندیده و از پشتش درحال دویدن بودن ؛ برگشت و با جه‌هیون و وین‌وین‌ای مقابله شد که همدیگه رو میکشیدن.

"اتوبوس رو از دست میدم!" وین‌وین داد زد و نتونست از خندیدن دست بکشه.

"بخاطر همینه که داریم میدو- هِی رسید!" جه‌هیون گفت و هردو به سمت اتوبوسی که متوقف‌شده بود دویدن.

یوتا سوار شدن وین‌وین و دست تکون دادنش برای جه‌هیون رو تماشا کرد. پسرِ بزرگتر زیر سایه‌ی توقف‌گاه اتوبوس نشست و از شدت دو نفس‌نفس زد.

یوتا سعی کرد تیکه‌های پازل رو بهم بچسبونه. جه‌هیون واقعا گِی‌ـه ؟ از وین‌وین خوشش میاد ؟ مگه همین چندماه پیش دوست دختر نداشت؟

تصمیم گرفت که همه‌چی رو تحت خواسته‌ی خودش بگیره.

"جانگ جه‌هیون!" یوتا صداش زد. گام هایِ بلندی سمتِ سال‌بالایی‌ای که حالا توجهش جلب شده بود برداشت.
"دخترا برات زیادی بودن... یا کافی نبودن؟"

جه‌هیون طعنه زد "نمیدونم داری راجبِ چی حرف میزنی"

"تو صورتم دروغ نگو" یوتا سریعا داد زد."خیلی واضحه"

"چی ؟ تو چرا انقدر فضولی؟ "

یوتا غُرید "به عنوان یه گِی خیلی هم مغروری"

"من-"

"بجای اینکه راجبِ راز کثیفِت به کُل مدرسه بگم ، شاید فقط به وین‌وینی بگم که کی بهم گفتِش گِی‌ـه" نیشخند زد.

جه‌هیون خونِش به‌جوش اومد.

"چه کوفتی ازم میخوای؟"
با عصبانیت داد زد.

"فقط ازت میخوام که از وین‌وین فاصله بگیری" شونه هاش رو بالا انداخت "یه رابطه تو مدرسه‌مون ، افتخارمون رو به شرمساری تبدیل میکنه ؛ و من احتمالا هروقت شما دوتا رو باهم ببینم بالا میارم ، پس قبول کن ، باشه؟"

"تو یه حرومزاده‌ای" جه‌هیون با عصبانیت گفت و بلند شد"بزرگترین حرومزاده‌ای که تاحالا دیدم"

"پس میخوای که خودم رو داخلِ باسَنِت فرو کنم؟" کلماتِ یوتا باعث شدن که جه‌هیون یقه‌ش رو بگیره و به ‌توقف‌گاه بکوبونَتِش.

"باشه ، به پیشنهاد احمقانه‌ت گوش میدم" با خشم از لای دندوناش غُرید
"ولی از وین‌وین دور بمون ، جرعت نکن که بهش دست بزنی ، از اذیت کردنش دست بکش"

بعد یوتا رو ول کرد و بسرعت کیفِش رو برداشت و ازونجا دور شد.

یوتا به‌غیر از نیشخند زدن نتونست کار دیگه ای بکنه.

hetero ; yuwinOnde histórias criam vida. Descubra agora