twenty

429 99 37
                                    

بیست | 20
دیدگاهِ سوم شخص

" وین‌وین ؟"

"چیه؟" از آشپزخونه جواب داد ؛؛ سریعا دو تا بشقاب غذا رو برداشت و سمتِ یوتائی که خودِش رو پایین کاناپه ولو کرده بود و تی‌وی میدید رفت.

" چندتا دوست‌پسر داشتی؟ "

وین‌وین لب‌هاش رو روی هم چفت کرد ؛؛ غذا رو روی میز گذاشت و پیش یوتا نشست. " بهت گفته بودم که- "

" کل اکانت‌هات رو زیر و رو کردم حتی اولین پِیج فیسبوک‌ت رو --- که باید ترجمه‌ش میکردم،" یوتا آه کشید. "پس چیزی ازم پنهون نکن"

وین‌وین چشماش رو چرخوند و به یوتا نزدیکتر شد."باشه . سه تا داشتم. اما دو تایِ اول فقط... عشق دوران نوجوونی بودن"

" چطوری بودن؟ " یوتا پرسید و باعث شد وین‌وین سر تکون بده.

" نزار راجبِ قبلیام حرف بزنم"

"فقط میخوام سلیقه‌تو بدونم،،" شونه بالا انداخت‌.
" میخوام بدونم عاشق چه کسایی میشی ؛ چی تحریکِت میکنه ؛ چطوری مالِ خودم کُنَمِت."

"بنظر از اون حسوداشی؛؛" وین‌وین به شوخی طعنه زد و نگاه کوتاهی به یوتا انداخت. خنده‌ی یوتا رو تماشا کرد و یوتا ، بلند شد و پسر رو سمت خودِش کشید.

"درسته." زمزمه کرد‌. روبه‌روی وین‌وین نشست و به آرومی یقه‌ش رو صاف کرد. "وین‌وین قبلنم بهت گفتم... میخوام مال خودم کُنَمِت."

"چی؟" با اکراه پرسید و وقتی یوتا نیشخند زد چشماش از شدت تعجب گرد شد.

" دوست پسرم شو ، وین‌وین."

نوت مترجم : یا ترجمه‌ی من خیلی بده یا ترجمه‌م بده. :")

hetero ; yuwinWhere stories live. Discover now