هفت | 7
دیدگاهِ سومشخصبدونِ حساب کردن وینوین شروع کردن.
همکلاسیاش از ترسِ این که قربانی یوتا بشن ازش دوری میکردن و از قرار معلوم ، تن و جههیون هم بهم نزدیکتر شده بودن.
با جههیون احساس عجیبی میکرد...
هنوز هم مکالمهی چند روز پیشِشون رو به بحث نکشیدهنمضطرب بود و برگشتن به چین گزینه ی بدی بهنظر نمیرسید اگه فقط به والدینش التماس میکرد.
وقتی یوتا دستش رو جلو صورتِش تکون داد از دوراهیش بیرون کشید.
" چه مرگته تو؟"جوابی نداد.
"بده از رو نکات ریاضیت کپی کنم" یوتا گفت."کاملش نکردم"
انرژی این رو نداشت که اعتراض کنه ؛ پس فقط به پسرِ ژاپنی اجازه داد تا دفترش رو برداره و با دست خط بد کثیفکثیف جواب هارو وارد کتابش کنه.
"یوتا" اولین کلمه ای بود که وینوین تویِ این هفته بهش گفته بود
"ها؟" رو کارِش تمرکز کرده بود ولی مشتاقانه گوش داد.
"بعد اون روز به جههیون چی گفتی؟"
"چرا؟ گِلِگی کرده؟" پرسید
"نه ، اما—"
"پس مهم نیست"
از آدمایِ کلهشقی مثل یوتا متنفر بود ؛ آدمایی که بخاطر شلوغ بودنشون تظاهر میکردن از بقیه قدرتمند ترن.
نمیتونست کاری به غیر از تلافی کردن بکنه."تو رابطهی ما دخالت نکن" پسر چینی میخواست بیشتر بگه ولی همینطورم میخواست بیشتر زندگی کنه.
چشم غره رفت "ببخشید...چی؟"
وینوین سریعا از حرفش پشیمون شد.
"ببین فقط مثل همیشه دهنت رو گِل بگیر خب؟ بخاطر خودت میگم"
یوتا قبل اینکه بره تهِ کلاس بلند شد و پشتِ وینوین رو محکم نوازش کرد.
از آدمایی مثل وینوین متنفر بود ؛ آدمایی که قدرتی ندارن و فکر میکنن میتونن هر حرفی رو هرجا بزنن

YOU ARE READING
hetero ; yuwin
Fanfictionدگر ' جنس ' گرا ( اسم.) 1.جنسی که مجذوبِ جنسِمخالف خودش میشه مترادف : نا یوتا ؛ متضاد : دونگ سیچُنگ . انسیتی؛ یووین au ترجمه فارسی فیک محبوب هیتِرو ! © @felixless