هشت | 8
دیدگاه سوم شخصوقتی فهمید که فقط هشت دقیقه تا شروع کلاس باقی مونده ، از دوستای شلوغکارش معذرت خواست و سریعا به سمت دستشویی دوید
در رو باز کرد و وقتی تنِ رو دید که توسط جههیون احاطه شده ، از روی شوک به عقب لغزید.
متوقف شده ، سمتش برگشتن و یخ زده ، جههیون سریعا خودش رو از تن جدا کرد.یوتا میخواست که طعنه بزنه ولی به دلایلی حرفی از دهنش بیرون نیمد.
"به وینوین نگو" جههیون بعد سکوتی مختصر گفت و از ناراحتی غیرمنتظرهی داخل قلبِش اخم کرد.
نیشخند زد.
"جانگ جههیون همینطوری داری آتو دستم میدی نه؟" جواب داد. "خیلی بده که اتفاقایِ بین شما سه نفر به چَپَم هم نیست."
"پس بهش نمیگی؟"پرسید و و یوتا شونه بالا انداخت.
"من فقط هیچ رابطهی گِی ای دوست ندارم"
مستقیما از دستشویی خارج شد. نمیتونست برگرده ، مخصوصا وقتی شانس فوقالعادهی عذاب دادن اون پسرا رو از دست داده.
چرا مثل اونکاری که با وینوین کرد ، سرشون داد نزد و مطمعن نشد که دیگه نزدیک هم نمیرن؟ چرا جههیونی رو که هدفِ اصلی برای پاییدن بود رو تهدید نکرد؟
سرش رو تکون داد. آرزو میکرد هرگز با صحنهای رو به رو نمیشد که دیدگاهِش رو نسبت به اون سهتا عوض کنه ، و همینطور وینوین.
که هنوز هم تنها تهِ کلاس نشسته بود و کاملا از رابطهی مخفیِ بهترین دوستش و کراشِش بی خبر بود.

YOU ARE READING
hetero ; yuwin
Fanfictionدگر ' جنس ' گرا ( اسم.) 1.جنسی که مجذوبِ جنسِمخالف خودش میشه مترادف : نا یوتا ؛ متضاد : دونگ سیچُنگ . انسیتی؛ یووین au ترجمه فارسی فیک محبوب هیتِرو ! © @felixless