سیزده | 13
دیدگاه سوم شخصوینوین مثل بچه ها لبخند زده و بیرونی اتاقی که چند ثانیه پیش جهیون و تن واردش شدن ایستاده بود.
برای اولین بار ، زود به مدرسه اومده بودن و وینوین قرار بود که بترسونتشون.
"بوووو" سرزده وارد اتاق شد و انتظار داشت که شوکه بشن -
اما هرگز انتظار اینو نداشت که خودش شوکه بشه.چشماش درحین اینکه تن ، یقهی جهیون رو گرفته و لبهاشون تقریبا درحالِ لمسن ، گِرد شد و بعد نوبت اونها بود که با چشمای گرد شده به وینوین نگاه کنن.
حس خفگیای بینشون پیچیده بود ؛؛ وینوین دیگه نمیتونست بهشون نگاه کنه.
" وینوین .." جهیون به سختی بزاقش رو قورت داد. نگاه کردن به پسری که نگاهش رویِ کفشهای مونده قلبش رو میشکست.
" م-من .. من متاسفم! " بالاخره کلماتش رو ادا کرد ؛؛ نمیدونست چی بگه.
" برای چی ؟ " صدای وینوین گرفت. اون توضیحی نمیخواست.
تن قدم برداشت " میخواستیم بهت بگیم ، اما هرگز زمان مناسبش رو پیدا نکردیم .. متاسفم که اینطور متوجه شدی وینوین... "
اولین باری بود که صدای تن ، سرد و غیرصمیمی حس میشد ؛ وینوین سرش رو تکون داد.
" من.. من دیگه میرم کلاس.. "
سریعا از اتاق خارج شد و کلی سوال رو بیجواب گذاشت. جهیون رفت که دنبالش کنه اما تن نگهش داشت.
" بهترین راهِش اینه تا وقتی که بخواد باهامون روراست باشه تنهاش بزاریم "
تن آهی کشید و جهیون اخم کرد.دلش برای وینوین تنگ شده بود اما تن رو دوست داشت. گناهی وحشتناک و بزرگ روی شونههاش افتاده بود.
تو این دو هفتهی اخیر ، از کل زندگیش بیشتر گند زده بود.جهیون باید اینو حل میکرد ، اما مشکل اینجا بود که نمیدونست چطوری.

YOU ARE READING
hetero ; yuwin
Fanfictionدگر ' جنس ' گرا ( اسم.) 1.جنسی که مجذوبِ جنسِمخالف خودش میشه مترادف : نا یوتا ؛ متضاد : دونگ سیچُنگ . انسیتی؛ یووین au ترجمه فارسی فیک محبوب هیتِرو ! © @felixless