بهتر است برای چیزی كه هستی،مورد نفرت باشی تا اینكه برای چیزی كه نیستی محبوب باشی!
- آندره ژید -
_______________________________
ميشا نگاهي به آريل و جنسن كه اونطرف هواپيما نشسته بودن انداخت و دوباره از پنجره به بيرون نگاه كرد.اونا سه ساعت بود كه توي يه هواپيماي شخصي،براي يه پنل از ونكوور به تورنتو ميرفتن.
اما اين فقط يه پنل ويژه بود و پنل هاي اصلي از سه هفته ديگه شروع ميشدن.
و به خاطر همين هم،ناتر به جنسن و جرد گفته بود با پارتنر هاشون به اين سفر برن تا يه جورايي به تعطيلات هم رفته باشن.
و چهار ساعت و نيم پرواز با آريل؟
محشر بود مگه نه؟
صداي مهماندار باعث شد ميشا نگاهش رو از پنجره بگيره:آقاي كالينز؟چيزي نياز داريد؟
ميشا دهنش رو باز كرد تا بگه نه اما دوباره چشمش به جنسن و آريل خورد كه داشتن همديگرو ميبوسيدن.
دهنش رو بست و به مهماندار نگاه كرد.
ديگه نميتونست اين وضعيت رو تحمل كنه.
سرش رو تكون داد:مشروب...!يه عالمه مشروبِ قوي.نميخوام تا يك ساعت و نيم ديگه دستم خالي بمونه باشه؟
بعد لبخند بزرگي زد.دختر كمي ابروهاش رو داد بالا و از درخواست يهويي ميشا جا خورد.اما سرش رو تكون داد:همين الان آقاي كالينز.
ميشا نفس عميقي كشيد و دوباره به پنجره نگاه كرد.
صداي خنده هاي ريز ريز آريل و گاهي اوقات هم جنسن،ميومد.
-اوه...جنسن نكن...قلقلكم مياد...
آريل با خنده گفت.ميشا گلوش رو صاف كرد و سعي به صداشون توجهي نكنه.
هدفوني كه رو به رو اش آويزون شده بود رو برداشت و بعد از انتخاب يه آهنگ راك پر سر و صدا اون رو گذاشت روي گوشش.
دختر با يه ليوان ويسكي پر از يخ برگشت.
ميشا ليوان رو ازش گرفت و يه نفس همش رو سر كشيد.
بعد،قبل از اينكه دختر برگرده،ليوان رو گرفت سمتش:يخش رو كمتر كن و اين بار تا نصفه پرش كن.
دختر ليوان رو گرفت و رفت.
جرد و جِنيو كه روي صندلي هاي موازي صندلي ميشا نشسته بودن به هم نگاهي انداختن.
-اون...خوبه؟اين چند وقت يه كم عجيب به نظر ميومد.
جِنيو گفت.جرد سرش رو تكون داد و با اخم ريزي به جنسن نگاه كرد:آره...خوبه.
YOU ARE READING
"the star of my heart"[cockles]
Fanfictionخوب گوش هات رو باز كن و ببين بهت چي ميگم...ميدوني معني اين قرارداد چيه؟معنيش اينه كه من تو رو خريدم،من صاحب تو ام...حالا تو هم بهتره به حرف صاحبت ات گوش كني،چون كالينز،تو هنوز عصبانيت منو نديدي! ______________________________________ فن سريال سوپرنچ...