بيست و سه

883 137 221
                                    

‌دوست داری خوشبخت باشی؟
از هیچ کس، هیچ توقعی نداشته باش!

- باب مارلی -
پ.ن:گايز ببخشيد اگه غلط املايي داره،اين پارت رو با دقت نخوندم.❤️
_______________________________
-اوهوم...آره خيلي هيجان انگيزه آريل...
جنسن با بي حوصلگي گفت.

چشم هاش رو بست و سرش رو به پشتي صندليش تكيه داد:هم...محشره!

بعد،قبل از اينكه حرف ديگه ايي از طرف آريل بشنوه گفت:اوه...من بايد برم روي صحنه.بهت زنگ ميزنم باشه؟

و سريع تلفن رو قطع كرد.

جرد نگاهي بهش انداخت و آروم خنديد:چطور پيش ميره؟

جنسن لبخند تمسخر آميزي زد:محشر.معلوم نيست؟

-خب اگه انقدر باهاش مشكل داري چرا بهم نميزني؟
جرد پرسيد.

جنسن سرش رو به علامت منفي تكون داد:اوه نه...فقط بايد يه مدت بگذره اون...اون دختر خوبيه.

-معلومه.
جرد با خنده ايي كوتاه گفت.

جنسن با كلافگي چشم هاش رو چرخوند و ديگه چيزي نگفت.

-دلت براش تنگ شده؟
جرد بي مقدمه پرسيد.

-چي؟!مسخره نشو...من كه ديگه بيست سالم نيست جرد.قبلا هم با بقيه بهم زدم...ميدونم چطوريه.
جنسن گفت.

-آره ولي هيچ وقت مثل اين نبوده...حدااقل تا اونجايي كه من ديدم.
جرد جواب داد.

-منظورت چيه؟
جنسن پرسيد.

-خب...
جرد مكث كرد:ميدوني چيه؟مهم نيست.فكر كن چيزي نگفتم.

جنسن ابروهاش رو انداخت بالا:قرار نيست بهم بگي برم دنبالش؟

جرد سرش رو به نشونه منفي تكون داد:نه...

-چرا نه؟

-تو ميخواي كه بري دنبالش؟
جرد پرسيد.

-نه...فقط دارم ميگم كه از كي تا حالا ديگه كاري به اينكه آدم درست برام كيه و اينكه بايد برگردم با ميشا يا نه نداري؟
جنسن جواب داد.

-ميخواي...برگردي پيش ميشا؟
جرد دوباره پرسيد.

جنسن اخم كرد:ميشه انقدر سوالمو با سوال جواب ندي؟خودت ميدوني منظورم چيه...از كي انقدر...ضد ميشا شدي؟!

جرد خنديد:من ضد ميشا نشدم جنسن...فقط دارم ميگم تو نميتوني به زور يكي رو كه نميخواد باهات باشه برگردوني به زندگيت.

قبل از اينكه جنسن بتونه چيزي بگه در اتاق باز شد و ميشا اومد داخل.

-هي...
ميشا به اون دو نفر گفت.

"the star of my heart"[cockles]Where stories live. Discover now