بوسه، ترفند عاشقانه طبیعت است برای قطع کردن کلام،هنگامی که کلمات بیهوده هستند.
- اینگرید برگمن -
ببينيد كي اينجاستتتتت
نويسنده مورد علاقه توووون😂
با خستگي نشسته آپ كرده بيايد بوسش كنيد عمو ببينه😌پ.ن:بابت غلط املايي هاي احتمالي معذرت ميخوام.❤️
______________________________
صداي شكسته شدن ظرف از توي آشپزخونه اومد.جنسن با كلافگي به ماتيلدا نگاه كرد:چرا انقدر لجبازي ميكنه؟
ماتيلدا با ناراحتي سرش رو تكون داد:اون هميشه اينطور بوده.
دوباره صداي شكسته شدن چيزي اومد.
جنسن گفت:خيله خب بسه.بايد برم اونجا و مطمئن شم جاييشو نميبُره.
جنسن رفت توي آشپزخونه و ديد ميشا روي زمين نشسته و به يه كابينت تكيه داده.
خرده هاي دو تا فنجون چيني هم روي زمينه.
-ميشا...؟
جنسن به آرومي ميشا رو صدا زد.ميشا چشماش بسته بود و انگار نميخواست با صداي جنسن هم بازشون كنه.
-برو بيرون جنسن...گفتم كه ميخوام خودم انجامش بدم.
ميشا به آرومي گفت.-آره...اما...شايد بتونم يه كم بهت كمك كنم؟
جنسن گفت.ميشا دستش رو گرفت به موهاش و سرش رو انداخت پايين:مثل چهار ساله ها شدم...حتي نميتونم قهوه لعنتيمو بريزم.
جنسن رفت سمتش و كنارش زانو زد:ميشا...عزيزم فقط دو هفته گذشته باشه؟دكتر گفت كه احتمال برگشت بينايي ات ٩٩ درصده و اين...خيليه!
ميشا چيزي نگفت و سرش همچنان پايين بود.
-فكر كنم...فقط به استراحت نياز دارم.
ميشا گفت و از جاش بلند شد.جنسن دستش رو گرفت:خيله خب...بذار تا اتاقت ببرمت.
ميشا دستش رو با شدت كشيد:نه جنسن!بس كن!
با كلافگي گفت و در حالي كه سعي ميكرد به جايي برخورد نكنه از آشپزخونه بيرون رفت.ماتيلدا اومد توي آشپزخونه و وقتي شيشه هاي روي زمين رو ديد با جارو دستي و خاك انداز مشغول پاك كردنشون از روي زمين شد.
جنسن به كابينت تكيه داد و بي هدف به زمين خيره شد:من جداً براش نگرانم...اون...خيلي نا اميد شده.
YOU ARE READING
"the star of my heart"[cockles]
Fanfictionخوب گوش هات رو باز كن و ببين بهت چي ميگم...ميدوني معني اين قرارداد چيه؟معنيش اينه كه من تو رو خريدم،من صاحب تو ام...حالا تو هم بهتره به حرف صاحبت ات گوش كني،چون كالينز،تو هنوز عصبانيت منو نديدي! ______________________________________ فن سريال سوپرنچ...