-ییبو؟
+ولم کن من از این خونه میرم
-تو نمیتونی این کار رو بکنی!
+اونوقت چرا؟-یک ، اگه با این پیژامه و پتویی که دور خودت پیچیدی بری بیرون مستقیم برت میگردونن خانه سالمندان . دو ، پیتزا سفارش دادم.
ییبو با شنیدن دومین دلیلم برگشت و روی مبل نشست.
+کی میرسه؟
-تقریبا یه ربع.
+چی سفارش دادی؟
-دوتا پپرونی بزرگ.
-سیب زمینی هم داره؟
+اره
-پس میمونمچشمامو چرخوندم : لطف میکنی.
رفتم کنار ییبو نشستم و سعی کردم یکم از پتوشو باز کنم تا خودمو جا کنم ولی اون پتوشو محکم تر دور خودش پیچید.
اعتراض کردم : هی!
لباشو با کیوت ترین حالت ممکن بیرون داد : برو برای خودت بیار.اوه چه انتظارات بالایی واقعا توقع داره این همه راه رو تا اتاق برم و پتو بردارم؟ ترجیح میدم تا گردن تو لجن سرد گیر کنم ولی از جام تکون نخورم.
زانوهامو بغل کردم و سرمو رو شونه ییبو گذاشتم .ییبو سرشو به طرف مخالف چرخوند .
شاید این پسر هنوز به لمس کردن من عادت نکرده.
پس سرمو برداشتم و روی زانوهای خودم گذاشتم.+برش گردون
-ها؟
+سرتو..خندیدم و دوباره سرمو روی شونش گذاشتم . چرا انقدر لوس بود؟
بالاخره با صدای زنگ خونه پوزیشن به ظاهر رومانتیکمون بهم خورد و مجبور شدم بلند شم تا سفارش رو تحویل بگیرم.
×بفرمایید اینم بقیه پولتون.
-مرسیدر و بستم و به طرف ییبو برگشتم : تادادادا! اینم غذای امشبمون!
+نوشابه؟
-اونم گرفتم
+آشتی؟
-ببخشید که سرم داد زدی
+ببخشید که تنهام گذاشتیو به این ترتیب ما دوباره برگشتیم به حالت نرمالمون.
اون شب ییبو طبق معمول یه فیلم جنایی پلیسی امریکایی گذاشت و با پتوی همیشگیش که دورش پیچیده بود محو فیلم شد. کم کم دارم میترسیدم که نکنه یه وقت ییبو با پتوش به من خیانت کنه..
بیخیال بابا ژان تو هم میتونی با بالشت جبران کنی مگه نه ؟
گاز بزرگی از پیتزام زدم و تمرکزم رو به فیلم دادم.+دور دهنت سسیه
-خب؟
+پاکش کنشیطنت کردم : الان نباید اقای دوست پسر با دهن مبارکش اینو پاک کنه؟
سرمو بردم سمت گردنش و یکی از دستامو رو شونش و دست دیگمو روی رانش گذاشتم.
به خاطر حرکتم تقریبا گوشاش سرخ شدن.
-هوم ؟ امشب شب رمانتیکیه نمیخوای اولین تجربمونو داشته باشیم؟ییبو نچی کرد : ببخشید ولی من به عنوان یه پدر روحانی توانایی همچین کاری رو ندارم.
هوفی کشیدم و به مبل تکیه دادم.
طبیعتا با قاعده فن فیکی نباید اینجوری پیش میرفت . میشه بپرسم نویسنده کوفتی زندگی من دقیقا داره چه گوهی میخوره؟ چرا یه چسه حشر تو وجودت نیست؟ اصلا میخوای جواب خواننده های جقیتو چی بدی ها؟
YOU ARE READING
[DOGGY LIFE !!!]
Fanfiction-خدای من این یک فن فیک لعنتی نیست این زندگی واقعی منه! به دنیای ذهن شیاعو ژان خوش آمدید جایی که اون ماجراهای زندگیشو به متفاوت ترین شکل ممکن بیان میکنه ! یه فن فیک فوق طنز از کاپل ییژان ^^ امیدوارم خوشتون بیاد.