→part( ‾́ ◡ ‾́ )Nineteen←

1.7K 362 93
                                    

[شب همون روزی که از نظر ابرو به فاک رفتم]

خب قطعا از تیتر زیبایی که برای خاطره امشبم انتخاب کردم فهمیدید که به فاک رفتن فقط از نظر باسنی نیست .

شما میتونید با مشق ، بی پولی و یا یه پسر بیشعور به فاک برید و همونطور که میبینید من گیر یه پاپی وحشی افتادم که هر پنج دقیقه یه بار سوتیمو یاداوری میکنه و میزنه زیر خنده .

قسم میخورم توی این نیم ساعت حداقل پنجاه بار به جونش افتادم ولی اون مثل یه دستگاه ضبط صوت  بی وقفه حرفامو تکرار میکنه

+اوه من ۳ تا دیلدو میخوام ۳ تا دیلدوی کینگ سایزززز

تقریبا جیغ کشیدم : ییبو خواهش میکنم فقط بس کن

ییبو صداشو نازک کرد : من یه بانیم که دیلدو رو به دیک دوست پسرم ترجیح میده

-من   اینجوری   حرف   نمیزنم !

+خواهش میکنم روی جنس چشم بند دقت کنید چون دفعه پیش پاره شد . اوه اره دوست پسرم توی یه سکس خشن پارش کرد.

اینو با همون لحن نازک مسخره گفت.

از قدیم گفتن نادیده گرفتن بهترین روشه پس بدون اینکه توجه کنم وجود داره رفتم سمت جای پیشی ها یکی شونو بغل کردم : کی از همه ناز تره کییی؟

میوی کوچیکی کرد که باعث شد صافت بشم. گربه ها قطعا یه نعمت الهین . پادشاهان زمین!

پیشی از نوازش کردن سرش خوشش اومد و اروم خر خر کرد : پیشی خوببب

درسته اونا هنوز اسم ندارن . ولی اسم نداشتن خیلی بهتر از اینکه که بخوایم وی وو شی ان صداشون کنیم مگه نه؟ ببینم شما چیزی در مورد بار معنوی اسما میدونید؟

از بین اون سه تا پیشی باقی مونده دوتاشون مشغول کار های "فوقِ مهمِ شخصی" خودشون بودن اما یکی دیگشون با طلبکاری تمام به من نگاه میکرد .

لپ پیشی طلبکار که نود درصدش پشم بود رو کشیدم : کیوتی کیوتییی لپا خیلی نرم و دوست داشتنین

ییبو تایید کرد : اره مخصوصا لپ باسن

"...."

+اشتباه میکنم؟ اونا نرم و بزرگن و میدونی خاصیت دیگشون چیه؟

-چیه؟

+اگه لپ رو بزنی فقط خودش سرخ میشه اما اگه لپ باسن رو بزنی لپ های رو صورتتم سرخ میشن

-ییبو خواهش میکنم روزه سکوت بگیر . ببینم تو قرار نبود از فرهنگ بودایی پیروی کنی؟

+حرفمو باور کن میخوای امتحان کنیم؟

-من باورت دارم مرد.

+اشتباه کردی

پیشی رو گذاشتم سر جاشو و به طرف ییبو برگشتم : کجاشو اشتباه کردم؟

+باید میگفتی من باورت دارم "مرد من"

-ییبو .... تو اشکمو در آوردی . باورم نمیشه که پسر بچم انقدر بزرگ شده.

ییبو تک خنده ای زد : پس وقت بازنشتگیته پیرمرد

-پیرمرد؟ تو قرار نیست احترام بزرگترتو نگه داری؟

+بزرگتر؟ کو کجاست؟ من فقط باتمم رو میبینم

-باتم؟ این کون تا ابد سالم میمونه!

+سالم موندن کون تو مساویه با بلااستفاده شدن دیک من!

-نه مساویه با به فاک رفتن باسن تو!

یکی از گربه ها به خاطر صدای بلندم غرغر کرد

ییبو بلافاصله به بچه گربه اشاره کرد : هیسسسس دیدی ؟ یاد گرفت! تقصیر توعه که بچه هام بی ادب شدن

-بچه هات؟ اونا پیشی های منم هستن!

+من اول به سرپرستی قبولشون کردم

-ولی منو بیشتر دوست دارن

ییبو چشماشو ریز کرد : پس بیا امتحان کنیم

و بالاخره باسن مبارکشو از روی مبل جدا کرد و به سمت پیشی ها رفت و هر چهار تاشونو گذاشت زمین

+تو برو راست من میرم چپ سمت تا ببینیم سمت کی میان

با اعتماد به نفس قبول کردم .

وقتی سر جامون مستقر شدیم ییبو شروع کرد : دختر خوب ، دختر خوب بیا پیش من بیا پیش بابایی
و بعد چند ضربه به پاهاش زد

کم نیاوردم و دستامو باز کردم : پیشی کوچولو ها بیان پیش من ، من نازتون میکنم

+من بهتون غذا میدم

-من باهاتون بازی میکنم

+من نمیبرمتون حموم

-من اون مردیکه رو از خونه میندازم بیرون تا جای شما باز تر شه

ییبو غرغری کرد اما همین جمله به طرز معجزه اسایی باعث شد تا یکی از پیشی ها بیاد سمتم : افرین پسر خوب بیا بیا

اما وسط راه وایساد و پشتشو به من کرد و کونشو نشونم داد

-وات د...

ییبو از این حرکت پیشی از خنده روی زمین ول شد : افرین شیان شیان

-شیان شیان؟ ییبو تو براشون اسم گذاشتی؟

ییبو سعی کرد مظلوم به نظر بیاد : خب راستش سخته که اونا رو پیشی صدا بزنم

یکی از پیشی هارو برداشتم : خواهش میکنم نگو که اسم این وو هست

+نه این وی عه...

"...."

بعد صد سال سکوت به گربه ها اشاره کردم : اگه این وو و این وی و این شیانه ... پس این کیه؟

ییبو بچه گربه رو از روی زمین برداشت و لبخند زد : این ییژانه!

_______________

[سخنان گوهر بار یک عدد نویسنده گشاد]

میدونم میدونم این خیلی کمه ببخشیدددد "^"
این هفته انقدر سرم تو کون کتاب بود که نفهمیدم کی دوشنبه شد و با سرعت اینو نوشتم

قول میدم تو پارت بعدی جبران کنم و یک پارت طولانی خفن تحویلتون بدم
دوستتون دارممم
مرسی از نظرات و ووت هاتون 
آی لاو یو گایززز ^-^💖💖💖

[DOGGY LIFE !!!]Where stories live. Discover now