" پارت پانزدهم - دیوار من "

227 43 0
                                    

_سلام بکهیون شی...


بکهیون نگاهش رو از چانیول که دورتر از اون ایستاده بود و هنوز متوجه حضورش نشده بود ؛ گرفت و به شیوون که کنارش ایستاده بود داد :


_شیوونا... تقریبا چهارساله که ما هم رو می شناسیم و تو هنوز من رو بکهیون شی صدا می کنی ؟


شیوون خندید و سرش رو تکون داد :


_آه متاسفم بکهیونا... فقط چون توی محل کارمم عادت دارم رسمی صحبت کنم... بگذریم ... فکر می کنم چانیول هنوز مهمان داره و کمی باید صبر کنی تا مهمانش بره...


بکهیون با تعجب به شیوون نگاه کرد و بعد از اشاره کوتاهی به سمتی که چانیول اونجا ایستاده بود گفت :


_ولی چانیول که تن...


حرفش با دیدن دختری که بیرون اومد و روبروی چانیول ایستاد ناتموم موند و دندون هاش رو روی هم فشرد :


_شیوونا... اون زنیکه چه مدته که اینجاست...


شیوون درحالیکه سعی میکرد خنده اش رو قورت بده تا به عصبانیت بکهیون بیشتر دامن نزنه گفت :


_تقریبا یک ساعتی میشه شاید هم کمی بیشتر...


بکهیون با حرص چشم هاش رو گرد کرد و لباس شیوون رو توی مشتش گرفت:


_یک ساعت ؟ و دقیقا تمام این یک ساعت اون چانیول لعنتی با این لباس... دقیقا با همین رکابی لعنتی کنارش بوده و باهاش حرف زده ؟


شیوون بهت زده سرش رو تکون داد و بکهیون لباس شیوون رو رها کرد... نفسش رو به سرعت بیرون داد و بدون توجه به شیوون به سمت چانیول رفت که حالا داشت بعد از دست دادن و خداحافظی با اون دختر به دفترش برمی گشت ...


بکهیون آروم پشت سرش رفت و کمی به سمتش مایل شد... زمزمه های آروم چانیول که با حواس پرتی سرش تو گوشیش بود و هنوز متوجه حضور بکهیون پشت سرش نشده بود ؛ باعث شد کمی از عصبانیت بکهیون کم بشه :


_آه... چرا بکهیون هنوز نرسیده ؟... مطمئنم که گفته بود برای ناهار میرسه ... باید بهش زنگ...


قبل از اینکه چانیول بتونه حرفش رو تکمیل کنه و دستش رو به سمت شماره بکهیون ببره با فرو رفتن چند شئ تیز و دندون مانند! توی عضله بازوش آخ بلندی گفت و وحشت زده درحالیکه بازوش رو عقب می کشید به عقب برگشت... بهت زده به بکهیون خیره شد که با اخم بهش نگاه می کرد و دست دیگه اش رو آروم روی محلی که حالا مشخص شده بود محل گاز گرفتگی به وسیله دندون های تیز بکه ؛ کشید :


_بک... معلوم هست چته ؟! برای چی بازومو گاز گرفتی ؟


بکهیون بدون اینکه اخم هاش رو از هم باز و تغییری توی حالت چهره اش ایجاد کنه دست هاش رو روی سینه اش بهم قفل کرد. کمی جلوتر رفت و نگاهش رو به بازوی قرمز شده چانیول که جای دندون هاش مثل مهر روش مونده بود ، دوخت. برای لحظه ای قیافه معصوم و متاسفی به خودش گرفت :

" Comet "  [Complete]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant