✶⊳Ep23: Baby sitter | پرستار بچه

625 240 11
                                    

قلب آدمها گاهی شكوه می كند، چرا كه آدمها میترسند بزرگترین رؤیاهایشان را برآورده كنند، به این دلیل كه یا فكر می كنند لیاقتش را ندارند و یا اینكه نمی توانند از عهده ی آن برآیند.

─────────────────────────────

اون خودش بهش گفته بود زن نداره و بکهیون نمیتونست از این خوشحال تر بشه.
انقدر خوشحال که دهنش رو باز کرده و ناگهان پیشنهادی که همون لحظه داشت ذهنش رو قلقلک میداد به زبون آورده بود.
و کل دیشب رو به حرف زدن از چانیول برای تنها دوست در دسترسش اختصاص داده بود، تا جایی که لوهان با بالشت افتاد به جونش و بهش گفت بس کنه.
ولی بکهیون اصلا تصور نمی کرد چانیول حرفی که توی بیمارستان زده بود رو جدی بگیره.
انقدر جدی که فردا ظهر با یه برگه قرارداد بیاد توی خونه اش و بگه اگه موافق شرایط قید شده اس، زیرش رو امضا بزنه.
اون قرارداد، همین امروز توسط منشی دفتر چانیول تنظیم شده بود و شامل کلی تبصره میشد.
بکهیون انقدر شوکه بود که درست متوجه بندهایی که میخوند نمی شد.
- خب؟ موافقی؟
سرشو بالا گرفت و چانیول رو دید که رو به روش روی مبل، با خیال راحت نشسته بود و با دستهای گره خورده نگاهش میکرد.
لعنت به پیژامه ای که پاش بود و رکابی که بازوهای عضله ایش رو نشون میداد.
اگه واقعا میخواست پرستار بچه اون مرد بشه، احتمالا هر روز با همچین منظره هایی مواجه میشد.
درسته که هیچ سابقه ای از پرستار یه بچه بودن رو نداشت و حتی دقیق نمیدونست وظایف یه پرستار بچه چیه، اما فقط...
اگه فقط این کار برای نزدیک شدن به چانیول راه مناسبی بود، بدون فکر کردن به سختیش و بار سنگین مسئولیتش قبولش میکرد.
آب دهنش رو قورت داد و با تردید گفت :
- من تازه یه شغل پیدا کردم... صبح تا ظهر رو نمیتونم مراقبش باشم.
چانیول فنجون قهوه ای که بکهیون براش درست کرده بود رو بلند کرد و سر کشید.
- مشکلی نیست. یوری هم صبح تا ظهر میره مدرسه. میتونم یکی از ماشین هام رو بهت بدم تا بری دنبالش و بیاریش خونه.
بکهیون سرش رو خاروند و با در خودکار توی دستش بازی کرد.
اون بخش از مغزش که هنوزم اصرار داشت منطقی فکر کنه، داشت تمام تلاشش رو برای جور کردن یه بهانه انجام میداد.
- گواهینامه ندارم. خودت باید بری دنبالش.
چانیول سرش رو تکون داد و پای راستش رو روی پای چپش انداخت.
- باشه. دیگه چی؟
بکهیون آهی کشید، برگه رو روی میز گذاشت و امضاش کرد.
جنگیدن با خودش در برابر چانیول بی فایده بود.
- واقعا ماهی هزار دلار بهم میدی؟ این یکم... زیاد نیست؟
چانیول آروم خندید، به سمت بکهیون خم شد و برگه رو از دستش گرفت.
- حقوق یه پرستار بچه همین قدره. و از اونجایی که تو استخدام یه شرکت نیستی و بدون واسطه قرارداد بستیم، مالیات و بیمه هم از پولت کم نمیشه. البته من فکر میکنم با توجه به وظایفی که باید انجام بدی دستمزد منصفانه ایه.
از اونجایی که بکهیون با بی حواسی به بازوهای چانیول زل زده بود، واکنشی به حرفهاش نشون نداد.
چانیول که متوجه نگاه خیره پسر مقابلش شده بود، سرفه ای کرد و گفت :
- میتونی کارت رو از همین امروز شروع کنی.
با بلند شدن چانیول از پشت میز، بکهیون سرشو بالا گرفت.
- یعنی از همین الان بیام خونه ات؟ باید چیکار کنم؟
چانیول دستهاشو توی جیبهای شلوارش کرد و شونه هاشو بالا انداخت.
- بیا تا بهت بگم چیکار کنی.

Soulmate | Season1 | EXODonde viven las historias. Descúbrelo ahora