با درد چشم هاشو باز کرد و اولین چیزی که دید ... یه نور فاکی بود که تو چشماش میزد "لعنت به این کلیشه ی مسخره... نمیشد اینجا اصن نوری نباشه!؟"
"خدای من چان بیدار شدی؟"
سهون بود که فریاد زد و چانیول چشماشو گردوند " بیست... "
چان گفت و نگاهشو به سهون داد "چی... چی بیست!؟"
"بیست ثانیه وقت داری بهم بگی چرا پام تو گچه و سر فاکیم انقدر درد می کنه "
سهون هول شده به چان خیره شد . این بشر هنوز چشم باز نکرده براش رئیس بازی در میاورد " چان چان... شلوغ نکن هیچی نشده دکتر گفته..."
"پونزده..."
چان گفت و سهون داد زد " فاک چانیول گوش کن دکتر گفته ..."
"ده ... "
"مست کردی چان با یه آدم گنده تر از خودت درگیر شدی و اگه تا الان باهات خوب بودم فقط بخاطر اینه که نمی خوام عصبی شی یا بهت حمله ی قلبی دست بده توی فضای مجازی پر شده از خبر آلفای احمقی که رئیس یه کمپانیه ، اولین آلفایی که مثل یه امگا مست می کنه و اگه روی پای یک نفر فرود نمیومدی که از قضا آشناتم بود الان کل این خبر به شرکامون درز مستقیم پیدا کرده بود و این یعنی برشکستگیه کامل کمپانی و هولدینگ لعنتیت "
سهون سرش فریاد زد چند لحظه بعد شوکه از حرفای تندش سرشو پایین انداخت . هرچی نباشه اون دوستش بود و تقصر اون بود که چانیول رو ول کرده بود تا بره تاکسی خبر کنه .
آلفا خشک شده به رو به رو زل زده بود و حرکتی نمیکرد ، اونقدری بی حرکت موند که تقریبا سهون باشک به قفسه ی سینش خیره شد تا مطمئن بشه داره حرکت می کنه و اون لعنتی هنوز زندس ...
چند لحظه بعد سکوت وحشتناکی فضای اتاق و در بر گرفت و اتاق پر شد از رایحه ای که سهون نمیتونست احساس کنه ، صدای ضعیف اما محکمی از سمت آلفا باعث شد سهون بی اراده کمی خم بشه... شاید از نظر دوستای چانیول یا حتی خود چانیول اون یه احمق بود . اما گرگ درونش هنوزم نسبت به گرگ های دیگه برتر بود " چه ...آشنایی!؟"طرز بیان جمله انقدر گنگ بود که سهون به سوالی بودن جمله شک کرد با اینحال جواب داد " مثل اینکه مدیر برنامه ی جدیدت بوده ، اسم جونگده رو تو موبایلت دیده و بهش زنگ زده ... چان ببین من..."
چانیول با چشمایی که به سختی باز نگه شون داشته بود به سهون خیره شده بود " تو نمی دونستی که من ماشین آوردم و ... حتی ازم نپرسیدی"
" پارک چانیول...یول... نمیتونی منو مقصر بدونی مرد من خودمم مست بودم نمیتونستم ماشینت رو بردارم و رانندگی کنم . "
چانیول بی مکث سرم رو از دستش در آورد و سوزن و همراه با وسیله های که بهش وصل بودن سمت سهون پرت کرد "خدا لعنتت کنه میتونستی به رانندم زنگ بزنی عوضی "
YOU ARE READING
☁︎𝑴𝒚 𝑾𝒉𝒊𝒕𝒆 𝑾𝒐𝒍𝒇☁︎ | 𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆 |
Fanfictionنام فیک :my white wolf کاپل : چانبک ژانر : امگاورس ، ددی کینگ ، رمنس ، اسمات ، فلاف خلاصه :بکهیون از اطاعت کردن خوشش نمیاد مخصوصا از زمانی که فهمید یه بتاعه سادس ، اما همه چیز با یک آرزو عوض میشه آرزویی که قرار بود در حد یه گلایه از کارما باشه ول...