یونگجه امروز تو اتاق تمرین یجوری بود، کاملا متفاوت. همه به راحتی می تونستن متوجه این تفاوت بشن. تو رقص حتی قدمهاش رو اشتباه میذاشت و همون حرکتهایی رو که تا دو روز قبل عالی انجام می داد اشتباه می رفت. صداش موقع تمرین می لرزید، سعی می کرد بخونه تا ذهنش رو خالی کنه ولی تفاوت صداش هم خودش و هم مارو اذیت و ناراحت میکرد.
" یونگجه عزیزم، بعد از اینکه تمرین تموم شد می خوای بریم یچیزی بخوریم؟ به حساب من. اصلا بیاین همه مون بریم " به همشون نگاه کردم و لبخند زدم، مخصوصا به جین یونگ تا دلیل کارم رو بفهمه و همراهیم کنه. اونم سریع متوجه شد و سرش رو در تایید تکون داد " آره خیلی خوب میشه "
یونگجه آه کشید " نمی دونم هیونگ، حالم خیلی خوب نیست. از اینکه صدام اینجوری می لرزه متنفرم " ولی من دلیل واقعی پشت این غمِ تو چشمهاش رو می دونستم.
" اگه بریم بیرون حالت خیلی بهتر میشه، پس اینقدر اذیت نکن، فقط باهامون بیا دیگه. می دونی که من همیشه رو مودی نیستم که بخوام مهمونتون کنما پس از این فرصت استفاده کامل رو بکن. می تونیم بریم یکم کباب گوشت بخوریم یا اینکه بریم یه کافی شاپ و دسر بخوریم. هرچی که تو بخوای، به انتخاب توئه، تو بگو " دستم رو دور شونش انداختم و بهش لبخند زدم، این خوشحالم می کرد.
سرش رو تکون داد" باشه بیا بریم یه چیز شیرین بخوریم " لبخند زدم و به جین نگاه کردم در حالی که مکنه ها در حال خوشحالی و جیغ و داد واسه بیرون رفتنشون بودن.
" قبوله. من میرم از منیجر هیونگ اجازه بگیرم، شماهام اتاق تمرین رو جمع کنید و لباس هاتونم عوض کنید. ماسکاتون یادتون نره " رفتم بیرون تا منیجر رو پیدا کنم.
.
.
" هیونگ، لطفا. فقط این یه بار. نمی تونی به کافی شاپ زنگ بزنی و ازش بپرسی که می تونه اونجا رو برامون رزرو کنه یا نه؟؟ هرچقدر لازم باشه پرداخت می کنم. شاید 1 یا 2 ساعت بشه، لطفا. یونگجه رو باید ببرم بیرون، لطفا هیونگ. خودت می دونی من هیچ وقت التماس نمی کنم مگه مجبور باشم " مثل بچه ها به بازوش آویزون بودم.
آه کشید ولی سرشم در تایید تکون داد " لازم نیست تو پولی بدی، خودم درستش می کنم. اگه این برای یونگجه خیلی مهمه پس خودم منیجش می کنم. حس کردم امروز صداش مدام می لرزید. امیدوارم چیز جدی ای نباشه چون به زودی باید مقدمات کامبکمون رو آماده کنیم " به نظر نگران میومد.
" اون خوبه فقط یکم باید روحیش رو ببریم بالا. تازه این معجزست که الان اینجاست. من فکر کردم بعد کنسرت ها میره خونه و یه تعطیلات طولانی از کمپانی می خواد "
YOU ARE READING
🚫Noway Back🚫
Romanceمن جکسون وانگ هستم، من به والد و سکسی بودن معروفم!! اما با تمام این اعتماد به نفس و قدرت هام تازگی ها حتی با دیدن کمر برهنه هم اتاقی و هم گروهیم مارک توان زانوهام شل میشه و احساس ضعف میکنم، در مقابلش کوچیک ترین اعتماد به نفسی تو خودم حس نمی کنم. الب...