Part seventeen

357 76 44
                                    

~ Invisible String - Taylor Swift ~

ــ نايل يه كم بهم گوش بده .

+ نه تو گوش بده . من واقعا خسته شدم و نمى تونم ديگه زين رو تو خونه ام تحمل كنم .

ــ ميشه به جاى تكرار اين جمله، بگى چرا نمى تونى ؟

+ باشه . يك ، خيلى شلخته اس . دو ، همش شان رو اذيت مى كنه. سه ، من و شان نمى تونيم تنها باشيم ؛ چون حتى اگه بريم بيرون ، من نمى خوام برم و برگردم ببينم خونه تركيده .
من چند روزه كارهام رو تو خونه انجام ميدم. مى فهمى؟
چهار، از دستش خسته شدم .
پنج ، ميگه با ليام قهره ، ولى من رو مجبور مى كنه هر چيزى كه اون مى خواد رو به ليام بگم.
ليام هم همين كارو ميكنه . زنگ مى زنه مى گه به زين يادآورى كن فردا كلاس داره .. يا هر كوفتى .
شش ، از دستش خسته شدم .
رو تخت من مى خوابه ، لباساى منو مى پوشه .. تنها كارى كه تا حالا انجام نداده، استفاده از مسواكمه ، كه اونم اگه براش نمى خريدم ، به فاك رفته بود .
شبا تا دير وقت بيداره و صداى تلويزيون نمى ذاره بخوابم.
ليام چجورى باهاش زندگى مى كنه؟!

ــ باشه باشه ، نايل ، نياز دارى كه نفس بكشى . آروم باش، به اعصابت مسلط باش.

نايل دوباره نفس گرفت و مى خواست حرف بزنه كه لويى ساكتش كرد.

ــ ديگه ، چيزى ، نگو .
خب باشه ، ميگم بياد خونه من. ديگه چى ؟

+ واقعا قبول مى كنى ؟

ــ آره ديگه ، وقتى ميگى آشتى نمى كنن ، تو هم نمى تونى تحملش كنى.. مى مونم من .

+ بايد يه كارى كنيم آشتى كنن.

ــ وقتى نمى دونيم حتى سر چى قهرن ؟؟

+ با ليام حرف زدى ؟

ــ آره . ولى گفت ترجيح ميده بين خودشون بمونه. واقعا دركشون نمى كنم.
حتى رفتم خونه اش و باهاش حرف زدم .. چيزى نميگه.

+ و محترمانه پرتت مى كنه بيرون.

ــ دقيقا .

لويى دستش رو روى پيشونيش كشيد.
تا حالا انقدر دوست هاش رو آشفته نديده بود. شايد هم ديده بود و توجه نمى كرد.
حتى اچ هم يه جورى بود. جواب سوالاش رو كوتاه مى داد و انگار زياد به صحبت كردن تمايل نداشت.

نايل به خنده گفت :
+ اونجا رو ببين.

لويى برگشت و كندال، ديلن و النور رو ديد كه وارد كافه شدن.
كافه شلوغ بود و چند نفر با تعجب و اخم به سوفيايى كه از خوشحالى جيغ مى زد و برادرش و النور رو بغل مى كرد، خيره شده بودن.

My Unknown Lover ~[L.S]~Kde žijí příběhy. Začni objevovat