Part twelve

390 78 98
                                    

~ Three Empty Words  - Shawn Mendes ~

نايل با نهايت شوقى كه مى تونست داشته باشه حرف مى زد.
_ باورتون نميشه ، ينى تمام مدتى كه چشمام بسته بود ، ولى در اصل نبود .. با لبخند بهم نگاه مى كرد و بعد دستش تو موهام بود..
اون عوضى يه حسايى بهم داره كه نميگه .

لويى _ ميدونم ميدونم .. خودم ديدم .

سوفيا _ شما دوتا خيلى باهم كيوتين . چرا باهاش نرفتى؟؟

نايل _ اگه ميرفتم كى براتون تك تك لحظات رو گزارش مى داد؟

لويى _ اميدوارم داستان شماها مثل ديلن و اون نشه ..

نايل و سوفيا همزمان پرسيدن :
سوفيا _ اون كيه ؟
نايل _ مگه چى شده ؟

لويى طورى كه مشخص نباشه ، نامحسوس با سر به آماندا كه تازه وارد كافه شده بود ، اشاره كرد .

سوفيا _ دلم ميخواد دختره رو خفه كنم ! و بعد از اون ، نوبت ديلنه .

لويى _ همه چيز درست ميشه .

نايل _ ها؟ الان اين لويى ويليام تاملينسون بود كه اين جمله رو گفت ؟
سوف يه لگد بهم بزن بفهمم توهم نمى زنم .

سوفيا _ مطمئنى مى خواى لگد بخورى ؟ يه جايى ميزنم كه از درد بميرى ها ..

لويى _ يه چيزى گفت ديگه ، ولش كن . دانا و ليلى كجان ؟

سوفيا _ اطراف ميزا ميچرخن ، ولى شيطنت خاصى نمى كنن.

لويى _ اوكى ، من ميرم پيش هرى .

نايل _ قيافه هرى خيلى برام آشناست . ولى ، نميدونم كجا ديدمش.

لويى _ شايد تو فروشگاه اسكات ديديش.

نايل _ نه ، من از چند مترى اون مغازه هم رد نمى شم .

سوفيا _ صبر كنين . متيو اسكات ؟

لويى _ آه آره . ميشناسيش ؟

سوفيا _ نه ؛ يه يارويى به همين اسم زنگ زد براى پس فردا ميز رزرو كرد .

نايل _ بچه ها ، توى اين شهر ، فقط يه نفر نيست كه اين اسم رو داره..

سوفيا _ ولى مطمئنا فقط يه نفر ويژگى هاى ظاهرى و باطنى شخصى كه باهاش قرار داره رو ميگه .. و كلى چرت و پرت ديگه .

لويى _ در مورد زنى به اسم مرى حرف نزد ؟

سوفيا _ يادم نيست.

My Unknown Lover ~[L.S]~Where stories live. Discover now