Part eighteen

357 73 52
                                    

~ Memories - Maroon 5 ~

+ زين ، ميگم اون كنترل لعنتى رو بده به من..

زين همون طور كه محكم كنترل تلويزيون رو مى كشيد، گفت_ نه، نوبت منه ..

+ چى چيو نوبت توئه ؟! مگه سرسره سواريه .

ــ اين از سرسره سوارى مهم تره ؛ الان برنامه موردعلاقه ام رو داره.

+ مى تونى فردا تكرارش رو ببينى . وقتى كه من نيستم.

ــ نه الاننن.

+ الان كنترل رو مى شكنى ؛ ولش كن.

ــ خودت ولش كن. تو كه دارى محكم تر مى كشيش.

زين به اطراف نگاه كرد و گوشى لويى رو روى ميز ديد.
البته نگاهش از چشم لويى دور نموند ؛ اما تا لويى به خودش بياد، دير شده بود.

ــ هاها، حالا كنترل مى تونه واست خودت باشه.

+ نه .. گوشى رو بده عوضى.

ــ يا گوشيت يا كنترل . اصلا نه ؛ مى خوام ببينم چى توى گوشيت دارى كه چند وقته همه اش قايمش مى كنى.

+ هيچى ندارم.

ــ الان مشخص ميشه.

+ نه ، اه . واى، ول كن . بيا ، من كنترل رو ميدم. تو گوشى رو بده.

ــ خوبه . با شمارش من ..

زين و لويى، هردو با هر شماره ، دست هاشون رو نزديك هم مى آوردن، تا كنترل و گوشى رو مبادله كنن.

ــ سه ، دو ، يك .

و لويى سريع گوشيش رو قاپيد.
تا وقتى كه رمز گوشيش همون تاريخ تولدش بود، همه چيز در خطر بود.
چرا تا الان عوضش نمى كرد؟ نمى دونست.

+ صداى تلويزيون رو زياد نكن ، مى خوام برم تو اتاق استراحت كنم.

ــ اينم يكى ديگه از دروغ هاته ، تاملينسون. من كه مى دونم با يكى چت مى كنى ؛ فقط نمى دونم اون شخص كيه .

+ عوضى .. تو من رو مى پايى ؟؟

ــ نه ، رفتاراى تو خيلى ضايع اس .

لويى به اتاقش رفت و با حرص در رو بست.
و صداى خنده بلند زين رو نشنيده گرفت.
در اتاق رو هم قفل كرد تا از هر احتمالى جلوگيرى كنه.

‏L : " سلام اچ "

‏H : " سلام ، چه طورى ؟ "

My Unknown Lover ~[L.S]~Where stories live. Discover now