جیمین شوکه و متعجب صورتش رو پایین اورد وبه جونگ کوکی که چشماشو بسته بود و با لب داغش، پاشو بوسه میزد نگاه کرد.
جیمین: جونگ کوک...
جونگ کوک با دست خیسش قسمت کفی شده ی رون جیمین رو پاک کرد و بوسه ی عمیق تری زد.
اون داشت چیکار میکرد؟؟جیمین تکونی خورد. دست راستش رو روی شونه ی جونگ کوک گذاشت.
جیمین: چ..چیکار میکنیییی؟
فریاد زد و جونگ کوک رو هل داد تا عقب بره.
تا اونجایی که یادش بود هیچوقت بوسه هاشون از سینه پایین تر نمیرفت. حالاجونگ کوک داشت قسمتی از بدنش رو بیخبر میبوسید که لرز عجیب و دلنشینی رو به بهش تزریق میکرد، اما بازهم...
نمیتونست هضمش کنه.جونگ کوک سرشو بالا اورد و چیزی که جیمین دید یه جفت چشم پرنیاز وخمار بود. آب دهنش رو قورت داد.
هروقت بوسه هاشون تا حدی پیش میرفت که هر دوشون شهوتی میشدن و عطششون به هم زیاد میشد، جونگ کوک به نوعی اوضاع رو کنترل میکرد، حتی اگه اونی که میل بیشتری برای ادامه ی کار داشته باشه،
جونگ کوک باشه!اما الان چیشد؟ چیشده که جونگ کوک انقدر پرخواهش با چشماش به جیمین نگاه میکنه؟ چیشده که نمیتونه دربرابر جیمین مثل سابق خودشو کنترل کنه؟
خب جوابش سادس..
اون موقع جیمین دربرابر جونگ کوک اینطور لخت نبود که میلی متر به میلی متر بدن سفیدش به جونگ کوک چشمک بزنه. جیمین نمیدونست که جونگ کوک چقدر اون رو چشیده و چقدر دلش میخواد که دوباره اون مزه ی بوسیدن بدنش رو بچشه و صدای ناله هاش
گوشش رو نوازش کنه. جیمین نمیدونست و جونگ کوک میخواست.
جونگ کوک میخواست دوباره جیمین رو زیرش حس کنه اونم بعد از مدت ها که بدن هاشون از هم دور بود. بعد از مدت ها که جیمینش بهش برگشته بود. جونگ کوک، جیمین رو میخواست!باید به این توجه میکرد که از طرفی جیمین الان از نظر جسمی آسیب دیده واز طرف دیگه جیمین هنوز نبخشیده بودش و پسش میزد.
اما بازهم جونگ کوک میخواستش... حتی اگه پشتش یه دعوای بزرگ باشه. حتی اگه جیمین ازش ناراحت بشه.
از اومدنش به حموم پشیمون بود اما دیگه نمیتونست کاری کنه فقط طبق عادتش با چشماش از جیمین طلب اجازه کرد، که این بار برخلاف گذشته نتونست جواب دلخواهش رو بگیره.جیمین: فکر کنم که تموم شد... بهتره به خودم آب بزنم.
جیمین از نگاه پرنیاز جونگ کوک فرار کرد و بلند شد. میخواست هرچی سریعتر این حمام رو که حالا بوی شهوت گرفته بود رو ترک کنه. جیمین به خودش اعتماد نداشت..به قلبش اعتماد نداشت و نمیدونست که میتونه در برابر مرد محبوبش مقاومت کنه یا نه... البته برخورد دیروز و امروز صبحش با کوک که خلاف تفکر و حدسیاتش رو نشون میداد.
YOU ARE READING
This Is Not Real || Full || KooKmin
Fanfiction" Completed " کاپل: کوکمین ژانر: رومنس،کمی هیجانی، اسمات، روانشناختی 《خلاصه 》 همه چیز درست پیش میرفت. همه چیز از نظر جونگ کوکی که زندگی رو تو آرامش و سرزندگیِ جیمین میدید،آروم پیش میرفت! اما اینطور نبود... جیمین بیشتر از این نمیتونست از چشمای عاشق ج...