حس دلنشینی وجود هردوشونو فرا گرفت. لباشونو ریز حرکت میدادن. انگار بیشتر میخواستن لب همدیگه رو حس کنن.. نه صرفا بوسه ی هاتی بهم دیگه بدن. به این نوع لمس احتیاج داشتن.
جونگ کوک آروم به جیمین فشاری وارد کرد و به دیوار پشتش چسبوندش. دستشو دو طرف پهلوهاش روی دیوار گذاشت و لباشو جدا کرد.جیمین چشماشو باز کرد و با چشمایی خمار به چشمای محبوبش نگاه کرد. دستاشو بالا برد، دور گردن کوک حلقه کرد و به چونش بوسه ی صدا داری زد.
جونگ کوک با حس لمس کوتاه دستای سرد جیمین به گردنش، یکی از دستاشو روی پهلوش گذاشت و گفت: اگه فکر میکنی آمادگیشو نداری...جیمین: هیششش.
حولشو از دور گردنش بیرون کشید و کنار پاش انداخت: حرف اضافه نزن جئون جونگ کوک.
دستاشو بالا اورد: بغلم کن!جونگ کوک لبخند شیرینی زد. دستشو زیر باسن جیمین برد و با یه حرکت بلندش کرد. سرشو بالا برد تا بتونه مستقیم به چشماش نگاه کنه: اینجوری؟
جیمین با لبخندی که دندونای سفید و ردیفش رو به رخ میکشد سری تکون داد. دوباره دستاشو دور گردن کوک حلقه کرد و پاهاشو دور کمرش پیچوند که باعث شد پایین تر بیاد و صورتش روبه روی صورت جونگ
کوک قرار بگیره.جیمین: اینجوری جئون!
لباشو محکم روی لبای جونگ کوک کوبید و دوباره بوسید. دیگه ملایمتی در کار نبود. عطشی که درونشون در حاله شعله ور شدن بود این اجازه رو بهشون نمیداد.
حس لبای درشت جیمین بین لباش شیرین بود. تند اما نرم لباشو حرکت میداد و به خوبی به بوسه هاش پاسخ میداد. زبونشو بیرون اورد و روی لباش کشید. لب گوشتیشو مک زد و دوباره زبونشو روش کشید.
کمر پسر ریز جثه رو به دیوار چسبوند و به روناش چنگ زد. همچین مواقعی کنترل دستاش براش سخت بود. اینجا جونگ کوک بود که از بدنش اطاعت میکرد.جیمین سد دهنش رو باز کرد تا زبون کوک، که روی لباش رو با بزاقش خیس میکرد، داخل دهنش حس کنه. جونگ کوک زبونشو با رضایت وارد دهن جیمین کرد و قبل از اینکه بخواد کل اون حفره رو دوباره به تصرف خودش دربیاره، زبونشو دور زبون جیمین چرخوند. دو باسنش رو فشار داد و بهم نزدیک کرد.
نفساش از فشار لذتی که بهش وارد میشد تندتر شده بود. واقعا به همچین بوسه ی خیسی نیاز داشت. ناخداگاه پایین تنشو روی پایین شکم جونگ کوک کشید که باعث شد آهی از گلوی هر دوشون خارج بشه و خب این باعث نشد تکون دادن پایین تنش رو متوقف کنه.
وقتی بحث شهوت بین عاشق و معشوق وسط میومد قطعا همه چیز فرق میکرد.نتونست بیشتر از این لباشو بی حرکت نگه داره.. زبون جونگ کوک رو بین لباش اسیر کرد و مکید. جونگ کوک پوزخندی کوچیکی زد. جیمین میدونست چطور باید باهاش بازی کنه! با یه دستش شلوار جیمین رو از پشت پایین کشید. حالا میتونست اون دو تیکه گوشت رو با لایه ی نازک تری لمس کنه و فشار بده. الان بیشتر از هر وقتی دلش میخواست دیکشو اون بین تکون بده.
انگشتشو بین خط باسن جیمین گذاشت و فشار داد.
YOU ARE READING
This Is Not Real || Full || KooKmin
Fanfiction" Completed " کاپل: کوکمین ژانر: رومنس،کمی هیجانی، اسمات، روانشناختی 《خلاصه 》 همه چیز درست پیش میرفت. همه چیز از نظر جونگ کوکی که زندگی رو تو آرامش و سرزندگیِ جیمین میدید،آروم پیش میرفت! اما اینطور نبود... جیمین بیشتر از این نمیتونست از چشمای عاشق ج...