Don't Cry | KOOKV

ɪ ᴡᴀɴᴛ ʜɪᴍ

خب..
بریم که شروعش کنیم... (:

•
•

با احساس خیسی شراب سرخ بر روی پیراهن سفید رنگش لبش را به دندان گرفت که
صدای فریاد ناپدرش اش بلند شد...

-مگه نگفتمممم حواستو جمع کننن مؤدبانه رفتار کنییی هاااان؟!

رایحه ی خنک امگا تغییر کرده بود و رو به تلخی می رفت،
او..
خیلی ترسیده بود!

تهیونگ بغضش را قورت داد- م..مع..معذرت می خوام..

مرد جام دیگری برداشت و محتویاتش را بر روی لباس پسر خالی کرد-
بی عرضه نبااااش! هزار بار گفتم حواستو جمع کن مشتری هارو راضی راهی کنی احمق!

پسرک با احساس سردی شراب بر روی پوست تنش به خودش لرزید و بر خلاف
خواسته اش بر روی دو زانو اش نشست- معذرت م..می.. میخوام..

از طرفی دیگر خشم پدرناتنی اش و استفاده از لحن آلفایی، باعث شده بود سست تر از
همیشه شود و چشمانش را از درد بی انتهای سرش به هم فشار دهد،

مرد نگاهی به او انداخت و با بی رحمی لب زد- چندش! عذر خواهیت به درد من نمی خوره..

سکوت..
سکوت..
چند لحظه ای در سکوت سپری شد که مرد با نیشخندی که بر روی لب هایش
بود چانه ی پسرک را در دست گرفت و لب زد- ولی زیباییت چرا!

***

صدای جیغ از سر هیجان افراد حاضر در محل در گوشش می پیچید..

نگاهش را لحظه ای از روی حریفش بر نمی داشت..

تمامی افراد حاضر در محل، رایحه هایشان را رها می کردند تا شاید بتوانند توجه کمی
از آلفا دریافت کنند، اما آلفا.. کار واجب تری داشت!

با بلند شدن صدای سوت داور صدای جیغ جمعیت بیشتر شد ،
حریفش دستش را
در هوا چرخاند و با پرشی عمیق به سمتش آمد..

و پسرِ خونسرد و بیخیال درست لحظه ی آخر ،جا خالی داد و مشتی جایی
نزدیک معده ی حریفش کوباند..

صدای آخ دردناک حریفش با بلند شدن صدای سوت پایان یکی شد و پسر شاهد تشویق های همیشگی افرادش شد..

جانگ کوک نگاهی به جسم مچاله شده از درد حریفش انداخت و دستش را
به سمتش گرفت تا کمکش کند بلند شود..

اما حریفش با اعصبانیت دستش را کنار زد و با حالی بد از جایش بلند شد..

جانگ کوک ابرویی بالا انداخت و بی توجه به حریفش نگاهی به دست راستش که
حال به نشانه پیروزی توسط دست داور بالا رفته بود انداخت..

داور لبخندی زد- طبق معمول همیشه برنده ی امشب، جئون جانگ کوک!

-جئون جانگ کوک!
-جئون جانگ کوک!
-جئون جانگ کوک!