ᴛʀᴜᴇ ʟᴏᴠᴇ

9.3K 1.6K 1.6K
                                    

بوک به ۳کا ویو و ۱کا ووت رسید،
و من بی نهایت، بییی نهایت، بیییی نهایت ازتون ممنونم که همیشه انگیزه بخش من بودید..


-کیم جنی!

لیسا گفت اما قبل از آنکه بتواند کاری کند مشت محکم آلفایی که با چشمانی
سرخ شده نفس های سنگینی می کشید بر صورتش فرود امد و با ضربه ای که جنی با سر در صورتش کوبید لیسا با شدت زمین افتاد..

جنی نیشخندی زد- سوسول!

لگد محکمی به پهلوی لیسا زد که صدای فریاد دردناکش بلند شد،
الفا اخمی کرد- عه، کم آوردی؟

از موهایش گرفت و اورا بلند کرد، بی توجه به صدای جیغش در صورتش پچ زد- ولی من هنوز باهات کار دارم!

نیم نگاهی به صورت رنگ پریده ی لیسا انداخت و قبل از انکه او چیزی بگوید
محکم سرش را به دیوار کوبید که صدای جیغ لیسا در اتاق طنین انداز شد..

جیسو وارد اتاق شد و به سمت رزی دوید- ببخشید رزی..
رزی با بغض لب زد- دا..داره می کشتش!

و با اتمام جمله اش، جنی لیسایی که با پیشانی ای زخمی جیغ می زد را بر روی زمین پرتاب کرد..

با وارد شدن یکی از افراد لیسا داخل اتاق، جیسو آب دهانش را قورت داد و
سریعا به سمتش حمله ور شد...

جنی با چهره ای خونسرد بر روی شکم لیسا نشست- بذار یکم از هنرهامو نشونت بدم!

و بی مکث مشتش را در بینی دختر کوبید،
لیسا با جیغ و داد سعی می کرد تا از دست جنی خلاص شود اما جنی..

همان لحظه ای که بدن زخمی و صورت بی رنگ و رو و ترسیده ی دخترکش را دید، دیووانه شده بود...

مشت های پی در پی اش را در صورت او می کوبید، تا جایی که دست های
ظریف و لرزان کسی از پشت اورا در آغوش گرفتند و رایحه ی گل رز در بینی اش پیچید..

رزی سر دردناکش را به کمر آلفا چسباند و با صدایی ضعیف نالید-  تـ..تو قا..قاتل نیستی.. پس ول..ولش کن..

شنیدن صدای دخترک کافی بود تا آلفا دست های زخمی و گزگز کنانش را از
صورت غرق در خون لیسا جدا کند..

جیسو داد زد و به مردی که بی هوش بر روی زمین افتاده بود اشاره کرد-قبل اینکه بقیه افرادش بیان باید بریم..

به سمت رزی رفت و بلندش کرد، با ندیدن حرکتی از جنی نفس عمیقی کشید- رزی بهت احتیاج داره!

آلفا دندان قروچه ای کرد و رو به لیسایی که نیمه بیهوش بود غرید- کارم با تو تموم نشده..

و برخلاف میل باطنی اش به سمت رزی و جیسو رفت و بی مکث از اتاق خارج شدند..

لیسا با درد سری تکان داد- میکشم.. همتونو میکشم..
و با برداشتن موبایلش شماره ی کسی را گرفت..

Don't Cry | KOOKVWhere stories live. Discover now