Don't Cry | KOOKV

ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ

های مای لاوز

شما وقتی این بوک و برای خوندن انتخاب کردید یعنی دوستش دارید،
پس کاش به من اعتماد کنید،
مطمئنأ من کاری می کنم که راضی باشید

پس لطفا اجازه بدید بوک با روندی که باید، پیش بره..

•
•

*

**

جنی اخمی کرد و با لحنی هشدار دهنده رو به جفتش لب ‌زد-
جلو بچه ها، به خصوص جانگ کوک اصلا حرفی از چرت و پرت های این زنه نمی زنی، نمی خوام اوضاع بدتر از اینی که هست بشه!

رزی سری تکان داد-
خیلی خب به اونا چیزی نمی گیم، ولی هنوزم جای شک باقی هست!

آلفا ابرویی بالا انداخت-
مگه الهه ی ماه کسخله تهیونگ به اون معصومی و برای..

رزی مشتی به بازویش کوبید و با چشمانی درشت شده لب زد-
هییی! داری درمورد الهه ی ماه صحبت میکنی! مؤدب باش..

جنی چشمانش را در کاسه چرخاند و درحالی که درب خانه را باز می کرد زمزمه کرد-
بهرحال اون پیرزن چرت گفته، پس فراموشش کن..

و با باز شدن کامل درب خانه و پریدن تهیونگ در آغوش جنی ای که بهت زده به رزی
خیره بود حرفشان نصفه نیمه ماند و رزی قهقهه ای زد..

امگا با ذوق سرش را بالا آورد و رو به جنی لب زد- نونا دلم برات تنگ شده بود..

جنی درحالی که سعی می کرد خودش را بی تفاوت نشان دهد، دست هایش
را نامحسوس دور پسرک حلقه کرد تا نیوفتد..

- فقط چند ساعته ندیدمت..
تهیونگ لبخند شیرینی زد- ولی من بازم دلم تنگ شده..

با ورود باشکوه جانگ کوک و قرار گرفتنش درست مابین آن دو،
تهیونگ با نارضایتی از جنی جدا شد..

رزی ریز خندید- جانگ کوک نگران نباش، جنی اونو نمی دزده..
و پشت بند حرفش
جنی پوزخندی زد- روی حسودتو ندیده بودم..

جانگ کوک اخمی کرد- به من ربطی نداره، تهیونگ دردش اومد واسه همون..

امگا با گیجی لب زد- ولی من دردم نمی اومـ..
پسر بزرگ تر لبخندی زوری زد- چرا عزیزم تو دردت اومد، بدنت بخاطر هیجان داغه، درد و حس نمی کنی..

و بی آنکه فرصت حرف دیگری را به او بدهد دستش را سمت آشپزخانه کشید-
جی هوپ! بیا یه دارویی چیزی بده بهم ،تهیونگ درد داره..

جنی نیشخندی زد و روی مبل کنار جیسو و شوگایی که غرق در تماشای فیلم بودن نشست-
جانگ کوک بخاطر ضایع نشدنت تهیونگ و مسموم نکن..

همان جمله کافی بود تا قهقهه ی اعضا در خانه بپیچد،
آلفا با اخم خواست چیزی بگوید،

اما وقتی نگاهش به تهیونگی که همراه با لبخند شیرینی قهقهه میزد  افتاد ناخداگاه ساکت شد و لبخند کمرنگی زد..