ʜᴏᴛ ᴛᴀᴇ

10K 1.7K 1.8K
                                    

کاور خیلی مرگه نه... ؟ (:


بخونید که میخوام کلی غر بزنم!!

بچه ها، من تک تکتون و خیلی دوست دارم،
ولی بعضیاتون یه حرفایی میزنین که قلب آدم میشکنه..

بوک من و با بوک بقیه رایتر های عزیز مقایسه نکنید،
اینجا قرار نیست جانگ کوک یه ددی خشن و سرد و خشک و مغرور باشه..

صد البته اسمات داریم،
ولی هیچ خبری، دقت کنید..
هییییییچ خبری از بی دی اس ام نیست، باشه؟

یه سریا میگن روند بوک کسل کننده ست..
جیگرای من، هنوز ۲ هفته نشده که بوک و پابلیش کردم،
شما که می دونید من نمی تونم هنوز هیچی نشده اسمات بذارم..

یه سری دیگه از دوستان که کلا با قلم من حال نمی کنن..

من سبک نوشتنمو دوست دارم،

و نمی تونم با توجه به علایق هر شخص تغییرش بدم که!

از وقتی شروع کردم این بوک و آپ کردن،
مدام همچین حرفایی می زنید، خب آخه چرا؟ (:

دلم به اون چندنفری که بکوب کامنت می ذاشتن و بهم روحیه میدادن گرم بود،
ولی از اونا هم خبری نیست دیگه...
با این اوضاع چه توقعی دارید ازم...؟

🚫فکر کنم اگه اینجوری پیش بره با اینکه بی نهایت عاشق این بوک هستم و خیلی اتفاقای جالب تر و
جذاب تری قراره بیوفته ولی بوک و آنپابلیش کنم..🚫

نمیدونم شما بگید..
یه نویسنده ی خوب چجور نویسنده ای هستش؟


***

شوگا لبخند مسخره ای زد- جانگ کوک یادته وقتی کوچیک بودی درس و مشقمو ول می کردم
میومدم باهات آب بازی می کردم؟ یادته؟ آره؟

جی هوپ با آرنج به پهلوی او کوبید که شوگا ساکت شد..
جانگ کوک چشمانش را
ریز کرد- آوردن تهیونگ به اونجا ایده ی کدومتون بود؟

سکوت..
سکوت...
جی هوپ بی مکث به شوگا اشاره کرد، شوگا با بهت لب زد- مردم جفت دارن ما ام جفت داریم!

آلفا از جایش بلند شد و به سمت شوگا رفت، اما قبل از آنکه به او برسد امگای کوچک
میان آن دو قرار گرفت و مانع برخوردشان با یکدیگر شد..

جانگ کوک سوالی به او خیره بود که پسرک دست هایش را با حالت محافظت گرانه ای
دور شوگا حلقه کرد- جانگ کوکی ببخشید، من خودم گفتم بیایم پیش تو..

Don't Cry | KOOKVTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon