Don't Cry | KOOKV

ɴᴇᴡ ꜰʀɪᴇɴᴅ

‌

‌-کیو نباید ببینم؟

تن نحیف دخترک مو طلایی لرزید و سریعا به عقب چرخید، با دیدن چشمان گربه ای
دختری که عاشقانه اورا می پرستید دهانش خشک شد..

نگاه وحشی جنی سر خورد و بر روی دخترک آشنای مقابلش ثابت ماند،
و همان یک نگاه کافی بود تا کلید موتور سیاه رنگش از لا به لای انگشتانش سر بخورد و زمین بی افتد..

سکوت..
سکوت....
تهیونگ نگاهی به جانگ کوک انداخت- چرا اونجوری همو نگاه می کنن؟

آلفا لبخند تلخی زد- چون جفت همدیگه ان..

شوگا با اخم دست جنی را گرفت- خوبی؟
اما وقتی نگاه جنی بر روی گردن کبود دخترکی که زمانی تنها او حق لمس کردنش را داشت افتاد..

باعث شد چشمانش رنگ خون بگیرند و فرومون های آلفایی اش را رها کند..

پاهای دخترک مو طلایی از خشم جفتش سست شدند و با ناله ای بر روی زمین افتاد..

شوگا دست جنی را فشار داد- رایحه ات و کنترل کن!
جی هوپ و جانگ کوک به سمت رزی رفتند،

ولی با افتادن تهیونگ از صندلی بر روی زمین.. انگار تازه یادشان آمد امگای دیگری نیز در میانشان وجود دارد!

امگای کوچک درحالی که به سختی نفس می کشید نالید- جـ..جانگ کـ..کوکی..

و شنیدن صدای ناله وار و ضعیف امگا کافی بود تا چشمان جانگ کوک به رنگ
خون دربیایند و رو به جنی با لحن آلفایی اش فریاد بزند-

رایحه ی لعنتیت و کنترل کن قبل از اینکه من مجبور به کنترل کردنت بشم!

سکوت..
سکوت...
جنی با دیدن چشمان دردمند عزیز ترینش، همراه با جسم نیمه جان تهیونگ بر روی زمین به خودش آمد..

که البته احساس کردن فرومون های هشدار دهنده ی آلفای خالص نیز در هوشیاری اش بی تأثیر نبود!

نفس نفس زنان به آن ها خیره شد که شوگا دستش را گرفت و اورا به سمت درب خروجی خانه کشید-

من می برمش، امگاهارو آروم کنید..
رزی با بغض خیره به بدن لرزان آلفایش که هر لحظه از او دور تر میشد خیره بود و..

دوری جفت ها، آن هارا به همچین روزی می انداخت..

جانگ کوک به خودش آمد و به سمت تهیونگی که از درد ناله می کرد خیز برداشت- ته؟؟ تهیونگ..

پسرک با چشمان خیسش به جانگ کوک خیره شد و با لبخندی زوری لب زد- مـ..من خو..خوبم...

جانگ کوک دیوانه وار سری تکان داد و درحالی که دستانش را زیر زانو ها و گردن پسر می برد لب زد-
نیستی.. اصلا خوب نیستی..

جی هوپ به آرامی رزی را بلند کرد و رو به جانگ کوک لب زد- ببرش اتاق، قندشون افتاده، یه چیزی میارم بخورن..