چطورین؟این پارت فوق العاده مهم هستش، پس کامنت بذارید، من ممکنه نتونم همه رو جواب بدم اما فکر کنم ...
این بوک اونقدر دوست داشتنی باشه که پارت آخرشو بترکونین.. (:
•
•***
صدای فریاد های از سر درد جیمین، تمام ساختمان نیمه ساز را فرا گرفته بود...
لیسا با گیجی وارد شد- چه مرگشه؟
یکی از افراد جیمین با ترس به سمتش آمد- اقا داشتن شراب می نوشیدن، اما یهو دیوونه شدن!جیمین نعره ای زد و هر چیزی که دم دستش بود را به این طرف و آن طرف پرتاب کرد-
مارکش کرده! اون جئون عوضی مارکش کرد!!لیسا تازه به خودش امد و رو به یکی از افراد که مانند جیمین نیمه خون اشام بود لب زد- یعنی چی؟
مرد سری تکان داد-
امگا دیگه متعلق به اون الفای خون خالصه، ارباب ما نمیتونن هیچ مالکیتی روی امگا داشته باشن و..نفس عمیقی کشید- امگا دیگه میت ایشون نیست...
** ۱۰ ماه بعد**
باد موهای طلایی رنگش را به رقص درآورده بود،
آهسته گل رز قرمز رنگ را بر روی سنگ قبر گذاشت و لبخندی زد..دخترک.. حتی بعد از
مرگ جفتش هم هر آخر هفته برایش یک گل رز قرمز می اورد،
درست مانند قبل..صدای قدم های کسی را شنید و پشت بندش جیسو با هیجان لب زد-
رزی ،جانگ کوک تماس گرفت! گوآچی رسیده..رزی با ابرو های بالا رفته لب زد- رسید؟ چقدر زود!!
جیسو لبش را
به دندان گرفت- من خیلی هیجان دارم، تو ماشین منتظرتم..رزی سری تکان داد و جیسو با سر خوشی از او دور شد..
دخترک انگشتانش را
نوازش وار بر روی سنگ سرد، جایی که صورت جفتش بر آن نمایان بود کشید- خوشحالی جنی؟باد برای بار دوم موهایش را نوازش کرد و رزی لبخند ملیحی زد-
باید برم.. اما میدونی که بر میگردم..
کیفش را برداشت و بلند شد- خب بهرحال..من نمی تونم برای دیدن کوچولوی تهیونگ و جانگ کوک صبر کنم
***
جانگ کوک بوسه ای بر لب های غنچه شده ی پسر گذاشت-
خوبی؟ درد نداری؟ میخوای یه بالشت دیگه هم بیا..تهیونگ کلافه لب زد-
جانگ کوکی خوبم، لطفا دو دقیقه اروم بگیر..شوگا قهقهه ای زد- این؟ این از روزی که بهش گفتی داره بابا میشه آروم و قرار نداره..
YOU ARE READING
Don't Cry | KOOKV
Fanfictionتو داری مثل یه گنجشکِ کوچولو نفس نفس میزنی! [𝗖𝗼𝗺𝗽𝗹𝗲𝘁𝗲𝗱] ɢᴇɴʀᴇ: ᴿᵒᵐᵃⁿᶜᵉ, ˢᵐᵘᵗ, ᶠˡᵘᶠᶠ, ᵒᵐᵉᵍᵃᵛᵉʳˢᵉ, ᵐᵖʳᵉᵍ ꜱᴜʙ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᶜʰᵃᵉⁿⁿⁱᵉ, ˢᵘᵖᵉ 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: _𝒓𝒊𝒕𝒕𝒐𝒘_ (قبل از خوندن، اولین پیام مسیج بردم رو چک کنین..)