ᴋɪɴᴅ ᴊᴇɴɴɪᴇ

9.8K 1.7K 419
                                    

های لاوز



***‌

با باز شدن درب خانه و نمایان شدن قامت جنی در چهارچوب در شوگا پوفی کشید- می خواستی بذاری صبح بیای... ؟

جنی چیزی نگفت و تنها بر روی کاناپه ای که در گوشه ترین قسمت سالن بود نشست..

شوگا خواست چیز دیگری بگوید که جی هوپ به آرامی لب زد- انقدر بهش گیر نده!

اما انگار شوگا خیلی از رفتار خواهر کوچک ترش دلخور بود، پس اخمی کرد- عذر خواهی کردن بلد نیستی؟

جنی نیشخندی زد- اوه.. ببخشید که من یه آلفای لعنتی ام و این طبیعته ذاتیِ منه!

سکوت..
سکوت...
تهیونگ که تمام مدت نظاره گر بود لبش را به دندان گرفت- من ناراحت نیستم..

جنی نیم نگاهی به او انداخت، و سپس رو به شوگا چرخید- مثل اینکه مشکلی داری؟

شوگا خواست باز چیزی بگوید که جی هوپ کلافه لب زد- میشه تمومش کنید؟ عین سگ و گربه افتادید تو جون هم!

شوگا کلافه نفس عمیقی کشید- جنی! من فقط نگران توام، نمی خوام این رفتارهای
خشونت آمیزت رفته رفته باعث نابودیت بشه!

دختر نیشخندی زد- بالاتر از سیاهی رنگی نیست..

سکوت..
سکوت...
شوگا سری تکان داد- خیلی خب، هرجور مایلی...

و بعد رو به جی هوپ لب زد- میشه یه بریم بیرون؟
جی هوپ سریعا سری تکان داد و
در عرض چند ثانیه از خانه خارج شدند...

دختر کلافه نفس عمیقی کشید و سرش را از پشت به دسته ی مبل تکیه داد،

از آنور پسرک، خیره به آلفا بود و حرف های دوست جدیدش یکی یکی به یادش می آمدند..

لب برچید، قول داده بود مواظب نونایش باشد!
پس نگاهی به ماگ حاوی شیرش انداخت و به سمت دختر قدم برداشت..

جنی آنقدر غرق در افکارش بود که متوجه ایستادن پسرک مقابلش نشد، اما
با شنیدن صدای خجالتی او چشم های بسته اش را باز کرد..

تهیونگ با خجالت ماگ شیر دست نخورده اش را سمت او گرفت-   جی هوپ هیونگ گفت شیر خوبه..

با دیدن نگاه جدی دخترک که بر رویش قفل شده بود آب دهانش را قورت داد- و..ولی اگه نـ..نمی خوای نخور..

سکوت..
سکوت...
چند لحظه به پاهای کوچکش خیره شد و لحظه ای بعد ماگ را کنار جنی گذاشت،

با ندیدن واکنشی از او سریعا چرخید تا برود، اما با شنیدن صدای بم او سرجایش ثابت ماند..

جنی کلافه لب زد- تهیونگ!

پسرک سریعا به سمتش چرخید و با چشمان درشت و پر استرسش به او خیره شد..
امگا بی هیچ حرفی مقابل او ایستاد که جنی لب زد- دستتو بیار جلو..

Don't Cry | KOOKVWhere stories live. Discover now