سلام خدمت همه ی کیپاپر ها و ریدر های فن فیکشن!
ممنون که این فیک رو برای خوندن انتخاب کردین، تنها دلخوشیه یه نویسنده ی فیک نویس اینه که کارش خونده بشه و نظرات انتقاد و تشویق شما رو بشنوه.
درواقع این نظرات میشه دستمزد کسی که ساعت ها وقتش رو میذاره و یه فیک مینویسه.
و درمورد من هم که هیچوقت دستم به کم نمیره (این قرار بود وانشات باشه!) هم کاملا صادقه *~*
باید بهتون بگم که توی این فیک خبری از اکلیل های رنگی رنگی و قلب های صورتی نیست (یه کوشولو هست! اما همونم باعث میشه قلبتون درد بگیره :( میگین چطوری؟ چند پارت آینده متوجه میشین)
توی این فیک قراره کلی اتفاقات دردناک بیفته، اگه با ژانر کنیک و محدوده سنی ای که مشخص کردم مشکلی ندارین میتونین بخونین.
ریدر عزیزم، لطفا اگه زیر هجده سال داری یا هنوز به بلوغ فکری نرسیدی یا حتی خشونت اذیتت میکنه این داستان رو نخون لاو.
اگه از داستانی خوشتون اومد میتونین با دادن ستاره باعث ذوق مرگ شدن نویسندع بشین :) و همینطور نظراتتون باعث پیشرفت قلم نویسنده میشه، همینطور من رو متوجه میکنه شما چه چیز هایی رو بیشتر دوست دارین تا من بتونم طبق نظرات و باب میل شما بنویسم.
فقط قبل از اینکه این داستان ها رو شروع کنین ازتون میخوام کمی در حرف هایی که باهاتون دارم تأمل کنید.
از اونجایی که این داستان در ژانر گی نوشته میشه و در تمامشون کاپل اصلی هوموسکشوآل هستن مواظب گرایش جنسیتون باشید، اگر هنوز درگیر پیدا کردن گرایشتون هستید بهتون پیشنهاد میکنم از خوندن فن فیکشن و داستان های گی خود داری کنین، چون میتونه روی گرایش، آینده و کل سرنوشتتون تأثیر گذار باشه.
از طرفی اگر پسر هستید لطفا کاملا با احتیاط عمل کنید و مواظب گرایش خودتون باشید، چرا که این داستان ها اثرش روی شما خیلی بیشتره!
پس به عنوان کسی که خیلی شما رو دوست داره بهتون میگم مواظب خودتون باشید، چون تنها کسی که میتونه روحتون رو حفظ کنه، رشد بده و بارور کنه خودتونین، حالا بارور شدن درخت زندگیتون بستگی داره به اینکه چه نوع مواد مغذی و کودی بهش میدین، پس مواظب باشین که چه نوع درختی میخواین! البته اگه هلو کاشتین انتظار گردو نداشته باشین! :)
و حرف آخر...
نویسنده چه در این دنیا، چه اون دنیا در قبال افکار و گرایش شما مسئولیتی قبول نخواهد کرد، از الآن عذر خواهی من رو بپذیرید.
کسی که خیلی دوستتون داره تاندر exunder
YOU ARE READING
" LOTTO " [Complete]
Fanfiction•¬کاپل: چانبک (اصلی) | شیوچن | کایسو | هونهان •¬ژانر: ددی کینک | اسمات | رومنس | انگست •¬خلاصه: - من خودت رو میخوام بک! خودکنترلی بکهیون فرو پاشید، دستش رو محکم روی میز کوبید و فریاد زد: - گرفتن جایگاه، موقعیت و معشوقم کم نبود؟ حالا برای مردانگی من...