فلش بک، فیلم ضبط شده، هفده هفته بعد از باختن بکهیون در لوتو.
سه ماه و یک هفته بعد از خودکشی.
شاتش رو سر کشید، تنگ الکل رو برداشت و از پسر مقابلش پرسید:
- برات بریزم؟
کیونگسو لیوانش رو بالا آورد، الکل نمی خواست اما توانایی رد کردنش رو نداشت، به نشونه احترام روش رو چانیول گرفت و شاتش رو سر کشید.
- خب... پدر خوانده، قصد نداری تو جلسه هفته بعد شرکت کنی؟
چانیول لیوانش رو تو دستش گرفته بود و به یخ های توش نگاه میکرد.
- نه!
- ولی این جلسه برات خیلی مهمه.
- گفتم که، نه!
- اما...
چانیول لیوانش رو روی میز کوبید و چشم غره رفت، کیونگسو ادامه حرفش رو خورد، فقط خیلی جدی گفت:
- تا کی میخوای تو خونه بمونی؟ میدونی که، شاید بکهیون تا یه سال دیگه هم بهوش نیاد.
چانیول سرش رو به نشونه منفی حرکت داد.
- زود تر از اینا بهوش میاد.
- اینو دیگه نمیتونی تو کنترل کنی، اون باید خودش بخواد تا برگرده، ولی میبینی وضعیت هوشیاریش تغییری نمی کنه.
چانیول لبای تلخ و الکلیش رو لیسید و به کیونگسو نگاه کرد.
- من مطعنم، بهوش میاد. اما اگه بهش فکر کنی...
دوباره لیوانش رو پر کرد.
- به کما رفتنش چیز بدی هم نبود.
کیونگسو با تعجب چند بار پلک زد، بعد سری به نشونه منفی حرکت داد، خودخواه تنها کلمه لایق وصف برای چانیول بود، بکهیون به خاطر ضربه ای که به سرش خورده بود، همچنین از دست دادن مقدار زیادی خون و افت قند وارد کما شد.
اولش چانیول تقریباً دیوانه شده بود، هیچکس جرعت نزدیکی بهش رو نداشت، اون به همه پرخاش میکرد و حتی اگه عصبانیش میکردی میکشتت!
اما از یه جا به بعد تصمیم گرفت از موقعیت پیش اومده نهایت استفاده رو ببره، هرچند که خودخواهانه باشه، به کمک کیونگسو اعتیاد درمانی بکهیون هفته پیش به پایان رسید.
بعلاوه دوره دارو درمانیش! چانیول بهش گفته بود، هشدار داده بود که اگه بکهیون خودش رو بکشه تبدیلش میکنه به یه عروسک جنسی اما اون خودش گوش نکرد.
چانیول به این فکر نمیکرد که زندگی ای که واسش ساخته بود هم فرقی با زندگی یه هرزه و عروسک نداشت، فقط به کیونگسو دستور داد برخلاف میلش از داروی کنترل کننده و مختل کننده ذهن و خاطرات استفاده کنه.
CZYTASZ
" LOTTO " [Complete]
Fanfiction•¬کاپل: چانبک (اصلی) | شیوچن | کایسو | هونهان •¬ژانر: ددی کینک | اسمات | رومنس | انگست •¬خلاصه: - من خودت رو میخوام بک! خودکنترلی بکهیون فرو پاشید، دستش رو محکم روی میز کوبید و فریاد زد: - گرفتن جایگاه، موقعیت و معشوقم کم نبود؟ حالا برای مردانگی من...