بکهیون دوباره نالید و تو جاش وول خورد، جونگده همینطور که هویج ها رو خورد میکرد به سمتش برگشت.
- چی شد بک؟ این میشه بار بیستمی که آه میکشی.
بکهیون که روی صندلی میز نهارخوری آشپزخونه نشسته بود عرق شقیقش رو پاک کرد و دوباره وول خورد، نمیدونست اجازه داره اینو به جونگ بگه یا نه.
- چ.. چیزی نیست، من خوبم.
جونگده هویج ها رو توی قابلمه سوپ ریخت و درش رو بست، به سمت بکهیون رفت و روی صندلی رو به روییش نشست، دستش رو روی پیشونیش گذاشت.
- اوه بک، عرق کردی، داغم هستی، باید به دکتر زنگ بزنم.
خواست از سرجاش بلند بشه که بکهیون دستش رو چسبید و داد زد:
- نه!
جونگده با شَک نشست و بهش نگاه کرد، میترسید چانیول باز دارو به خوردش داده باشه و این از عوارضش باشه، از وقتی که اون تجاوز رو دیده بود اونقدر از اون مرد متنفر بود که فقط با فشردن گلوش تو دستاش آروم میگیرفت.
- پس بگو چیشده.
بکهیون دوباره آه کشید و لبش رو لیسید، زیر چشمی به جونگده نگاه کرد و سرش رو روی میز گذاشت، اجازه داشت بگه؟ ددی که چیزی در مورد نگفتن نگفته بود.
- خب، آآهـــه...
وقتی ویبراتور دوباره درونش روشن شد و دیواره هاش رو قلقلک داد بلند آه کشید، سرش رو از روی میز بلند کرد و اشک های گوشه چشمش رو پاک کرد.
- ددی بهم گفته اجازه ندارم تـ...تا خودش میاد درش بـ...بیارم.
جونگده نگران روی میز خم شد و دستای بکهیون رو گرفت، نگرانی داشت همه وجودش رو میلرزوند.
- چی رو در بیاری؟
لرزش ویبراتور که هر یک ربع یکبار به مدت نیم دقیقه رخ میداد قطع شد، بکهیون آهی از راحتی کشید و گفت:
- ویبراتور رو.
چشمهای جونگده اونقدر گرد شدن که نزدیک بود از حدقه بیرون بزنن.
- یعنی میخوای بگی از صبح که من اومدم تو یه ویبراتور رو حمل میکنی؟
بکهیون لبش رو گاز گرفت و باسنش رو جا به جا کرد تا کمتر تحریک بشه، همینجوریش هم در اثر کمر درد داشت میمرد.
- آ... آره، اولش سخت نبود ولی ال...الآن دیگه نمیتونم تحملش کنم.
جونگده از پشت میز بلند شد و به سمت بکهیون رفت.
- درش بیار بک!، زود باش، آسیب میبینی.
بکهیون سریع خودش رو عقب کشید، اگه به خاطر زنجیری که پاش رو به میز بسته بود نبود میرفت به اتاق خودش و ددی و یکم ریلکس میکرد تا اون بیاد.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
" LOTTO " [Complete]
Hayran Kurgu•¬کاپل: چانبک (اصلی) | شیوچن | کایسو | هونهان •¬ژانر: ددی کینک | اسمات | رومنس | انگست •¬خلاصه: - من خودت رو میخوام بک! خودکنترلی بکهیون فرو پاشید، دستش رو محکم روی میز کوبید و فریاد زد: - گرفتن جایگاه، موقعیت و معشوقم کم نبود؟ حالا برای مردانگی من...