┫Chapter 12┣

1.5K 255 178
                                    

فلش بک، فیلم ضبط شده، هجده هفته بعد از باختن بکهیون در لوتو.
سه ماه و دو هفته بعد از خودکشی.

"ساندرا گفت:
اگر میشود عاشق بود، میخواهم به من نشان دهی چگونه است؟ آیا شیرین است؟ آیا تلخ است؟ دوست داشتنیست یا غمناک است؟ عشق را به من نشان بده سباستین.
سباستین صورت چون برگ گلش رد نظاره کرد، بوسه ای از قسمت سرخ آن گل رز چید و با نهایت عشق به ساندرا خیره ماند.
عده ای میگویند عشق دروازه ایست به بهشت که تو را به معشوق میرساند، اما من میگویم عشق خود جهنم است، تو رو میسوزاند اما تو این سوختن رو دوست میداری.
ساندرا کمی اندیشید، سپس با اطمینان گفت:
من از تو میخواهم مرا بسوزانی سباستین!"

به اینجای داستان که رسید مکث کرد، دستش رو توی موهای بکهیون برد و از روی صورتش کنارشون زد.

- میشنوی بک؟ ساندرا میخواد سباستین اون رو بسوزونه، تو وقتی دوباره بهوش بیای میذاری من بسوزونمت؟ قول میدم خودم هم همراهت خاکستر بشم.

طبق معمول جوابی نگرفت، آهی کشید و خم شد، لبای معشوقش رو بوسید، اون لب های لطیف حالا خشکی زده و بی تراوت بودن، هرچند قبلاً هم مدام کبودی داشتن.

کتاب رو بست و بلند شد، میخواست از توی یخچال اتاقش یه بطری سوجو برداره، قبل از اینکه قدمی دور بشه احساس کرد که دیده انگشت بکهیون تکون میخوره.

با بهت چندبار پلک زد، شاید توهم زده بود، اما نه مگه دی او نگفته بود که هر لحظه منتظر بهوش اومدن این پسر باشه؟

به سرعت گوشیش رو از روی پاتختی برداشت و شماره پزشک رو گرفت، دفعه اول جواب نداد، دفعه دوم هم داشت قطع میشد که صدای هاسکیه جونگین توی گوشی پیچید.

- هرکی هستی بعداً تماس بگیر.

و گوشی قطع شد، ابرو های چانیول بالا پرید، اونها داشتن سکس میکردن؟ آه... بچه های خسته کننده، برای کیونگسو پیامک نسبتاً تحدید آمیزی ارسال کرد و اینبار به کریس زنگ زد.

- پدر خوانده؟

- کریس، لطفا یکی از دکتر های مورد اطمینانت رو همین حالا بیار خونه من.

- چشم پدر خوانده اما چه دکتری رو؟

چانیول که به انگشت های بکهیون زل زده بود دید که دوباره تکون خوردن، درحالی که سعی میکرد ذوق زدگیش رو پنهان کنه گفت:

- بک داره بهوش میاد، هرکدوم خودت میدونی.

- اوه! واقعاً تبریک میگم، تا ده دقیقه دیگه اونجاییم.

" LOTTO "  [Complete]Where stories live. Discover now