Part 14

181 24 0
                                    

* آخر هفته : روز قبل از سمينار *

• seokjin pov:

از بعد موقعى كه به جونگ كوك زنگ زدم يه دم شب و روز دارم روى نقشه حمله كار ميكنم . توى دپارتمان رسمى كه فرماندارا و همه هستن نقشه كشى من رو دست نداره بهتر از صد تا فرمانده و ستوان و هركس ديگه استراتژى به كار ميبرم كه هميشه پيروزى به بار مياره .
تا حالا نشده كه شكست بخورم ... فقط يه بار ... اونم وقتى كه يه نفوذى فرستادم وايس . هيچ وقت نفهميدم چجورى هويتش لو رفت خيليا گفتن كه نفوذى بينمون داشتيم . اون موقع دپارتمان رو پاكسازى كردم و ديگه ماموريت هاى سرى رو به هيچكس توى دپارتمان هم نگفتم . فقط دو نفر درباره اين ماموريت توى دپارتمان خبر دارن كه ٧ ساله دارم باهاشون كار ميكنم ... به نظر مورد اعتماد ميان ... به هرحال اونها توى حمله فردا حضور دارن ولى بيشتر نيروهاى نامجونن .

از بعد از جلسه اولمون يه چند بارى با شماره ناشناس بهم زنگ زد و خواست فرآيند رو چك كنه كه گفتم خيالش راحت باشه . يه سرى هم اومد اينجا ... خيلى عجيبه من جلوش انقدر ضعف دارم .. اون هيكل خوبى داره ولى خو به هرحال ما براى كار با هم ارتباط داريم بعد از اينكار حاضر نيستم ريخت نحسش رو ببينم . فقط يه چيزى اين وسط جور در نمياد . اين روزا نامجون جونگ كوك رو بيشتر زير ذره بين گذاشته بودش . خيلى عجيبه . همش پيش وارثه و رابطشون اونجورى كه من فكر ميكردم نبود خيلى نزديكتر و جونگ كوك مثه سگ داشت دروغ ميگفت كه از سمينار و جلسه بعدش خبر نداره . نامجون ميگفت با يه كسى كه فكر كنم اسمش پاركه اين مدت توى شبكه هاى ملى همش دارن سر مردم رو گرم ميكنن... پس يعنى نميدونه بخاطر پرده بردارى از چهره وارثه اينا ؟! يا انقدر خنگه كه نميفهمه و فقط مثه خر كار ميكنه و سرش رو ميندازه پايين و بدون چون و چرا فقط از دستورات پيروى ميكنه . به هرحال فرد مورد اعتماديه حداقل ميدونم كه به من آسيب نميزنه. با صداى كوبيده شدن در از فكر كردن دست برداشتم و رفتم سمت در. در رو باز كردم . نامجون بود . ديگه نگهبانى بهش گير نميده چون گفتم كه ما قراره باهم يه پرونده داشته باشيم ولى بازم نگهبان نسبت بهش حس خوبى نداره .

نامجون اومد تو و من به يكى از كارمندا گفتم كه دوتا قهوه برام بيارن :{ خب سرپرست كيم ... براى چى اومدى اينجا؟!}
* براى بررسى نهايى
# به استراتژى و نقشه من شك دارى؟؟؟
* نه ميدونى كه من ارائه نقشه ات رو ديدم همه نيروها آماده باشن ولى بد نيس يه بار از اول دوتايى مرور كنيم

آهى كشيدم و رفتم سمت تخته تا دوباره از نو شروع كنم. نامجون خيلى وسواس داشت و اين رو مخم بود ولى به هر حال اين برنامه كارى نبود بشه نقصى داشته باشه نقشه . يه خطاى ريز باعث ميشدش كه هم من و هم نامجون به فاك بريم پس بدون هيچ حرفى شروع كردم :{ خب سرپرست كيم اولين مرحله سميناره تو كه قاعدتا بايد توى سمينار باشى به عنوان زيردست وارث اما اينجا من ظاهر ميشم .... من توى اين سمينار حضور دارم و همچنين نيروهام همه چى رو زير نظر داريم مراسم از دوربينى كه ما تهيه كرديم به شكل لايو توى يوتيوب پخش ميشه نگران نباش بقيشم با من اين زياد مهم نيستش الان بايد سر جلسه دوم....

Dancing on broken glass Donde viven las historias. Descúbrelo ahora