به دنبال دکتر وارد اتاق شد و بعد از نشستن دکتر پشت میزش روی مبل نشست_اتفاقی افتاده ک خواستین با من صحبت کنین؟
_عاممم.... همونطور ک میدونید همسرتون بیمار هستن و طبق توضیحاتی ک دادم این بیماری یه نوع بیماری قلبی پیشرفته هست ک علاوه بر درد قلب باعث درد گرفتن سایر نقاط بدن هم میشه مثل تمام ماهیچه ها و اینا ولی یچیزیو باید بهتون بگم
_خب.. چه.. چیزی؟
_تاحالا کاری کردین ک باعث شده اون اروم شه؟
_خب... این اولین بار بود ک اونو اینجوری دیدم اخه مدت زیادی نیست ک ازدواج کردیم.. ولی... امروز درد داشت و من ک بغلش کردم یکم اروم شد
_خب اون طبیعیه اگه منم همسرمو بغل کنم یکم اروم میشم ولی شما باید کاری کنید ک حواسش از درد پرت بشه. اون قراره یه هفته طبق همین روال درد بکشه و اگه کاری براش نکنید بخاطر فشاری ک درد بهش وارد میکنه احتمال مرگ رو خیلی بالا میبره
_خ... خب... من.. بایی چیکار.. ک. کنم؟
_کسایی ک پیشم میومدن و این بیماریو داشتن ظاهرا حواسشون با سکس پرت شده
_ه.. ها؟
_لذتی ک سکس بهشون میده باعث میشه فقد یکم به درد توجهی نداشته باشن هر چند نمیشه کل هفته رو مشغول سکس باشن ولی همین از خطر مرگ خیلی کم میکنه
_ی..ینی... شما دارین میگین... من.. باید....
_درسته شما باید با همسرتون تو این هفته تاجایی ک تواناییشو دارید بخوابید
_داری باهام شوخی میکنیییبیی
_لطفا اروم باشید اقا
_این دیگه چه کوفتیههه؟؟؟؟ دیگه اون جئون چه نقشه ای کشیدهه.... میدونستم یه کاسه ای زیر نیم کاسه اشه
نفس عمیقی کشید و از جاش بلند شد
_من تن به اینکار نمیدم
_میتونین ندین ولی با اینکار همسرتون درد میکشن
نفس کلافه ای کشید و موهاشو محکم کشید و از اتاق بیرون رفت
در اتاق جونگکوک رو باز کردو بدون توجه به کسی روی کاناپه گوشه اتاق نشست
با صدازدنش توسط جیمین نگاهشو بهش داد_چیه
_دکتر چی گفت؟
_یه مشت مزخرف
_خا بگو چی گفت حالا
_روانی کند ذهن پلاسیده میگه باید با شوهرت بخوابی
_ها؟ خب چی ربطی داشت؟
_من چ میدونم... میگه چند نفر ک اینجوری بودن موقع سکس حواسشون از درد پرت شده و یه سری گوه خوریای دیگه
YOU ARE READING
๑BLUE EYES๑
Romanceژانر:امپرگ~ اسمات~ رمنس~درام~ گی ~زندگی روزمره تهیونگی ک به خاطر ابی بودن چشماش از خانوادش طرد میشه و بعد ازون مجبور میشه با پسرعموش ازدواج کنه 😶🌼 چی میشه اگه بعد از طلاقش دوباره مجبور بشه با مرد شیطان صفتی به اسم جانگکوک ازدواج کنه ک از تهیونگ مت...