_ی...ینی چی عمه؟؟
$امروز باید هنو ببینین ته. اینو پدربزرگ بهم گفته ک امشب همه باید اونجا جمع بشیم و راجب ازدواج تو صحبت کنیم. در اصل خانواده جئون هم هستن
_ینی اینقدر ازدواج من واسشون مهمه؟ از کی تا حالا مهم شدم؟
$عزیز دلم تو واسه هممون عزیزی این حرفو نزن
_عمه اگه من اندازه عدس واستون مهم بودم منو به زور نمیدادین دست یوسان .همتون میخاستین زجر کشیدن منو ببینین. الانم معلوم نیست کیو گیر اوردین ک دارین منو بهش تحمیل کنین ک دیگه جلو چشمتون نباشم
بعد از اینکه همه حرفای دلمو زدم به سمت اتاقم دویدم ک کسی اشکامو نبینهبودن بین کسایی ک تورو فقط طعمه خودشون میدونن و هر حق انتخابی ازت گرفتن سخته ولی برای منی ک بدون محبت و پدرو مادر بزرگ شدم زیاد سخت نیست چون به هر حال زندگی من طوری بزرگ شدم ک حتی تا به اینجا ک رسیدم خیلی هنر کردم
پوفففففف. اشکامو پاک کردم چون به هر حال این زندگی منه و تا اخر هم اینجوری میمونه با گریه کردن نمیتونم چیزیو حل کنم
به ساعت نگاه کردم هووووووووو کی هفت شدددد
الان دیگ باید اماده شم. خب خب خب وسایل میکاپم ک جا گزاشتم خونه یوسان. لباسامم ک یه دست اینحا بیشتر ندارم. خیلی خوب شداینقدر زر میزنم مننن
ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ+جکسوننننننننن
؛مرضضض درددددد کوفتتتت چته توهممم؟؟
+تیشرتمو تو داری؟؟
؛کدوم؟
+سیاهه
؛نه دست چانیوله
+اییی خداااااااااااااااااا
؛یه چیزی بپوش دیگه مگه میخای مخ بزنی؟
+اینهمه لباس داشتم چیشدن اخهههههه
پففففف
یه چیزی سرهمی کردمو پوشیدم بالاخره امشب به طور قطعی باید گورمو بکنم.
اون پسره تهیونگ درسته ک قشنگه ولی یه بلایی سرش میارم ک خودش گورشو از خونم گم کنه
به هر حال من یا تن به ازدواج زوری نمیدم یا به گوه بندش میکنمهمونطور ک نقشه میکشیدم سوار لامبورگینی به قول لونا خپن خودم شدم و پشت ماشینای جکسونو بابا به سمت عمارت کیم به راه افتادم
ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ
$تهیونگ جان اون تویی؟
این صدای عمه بود؟ /:نمیدونم
.هر موقع از تیغ زنی هام میگزره هیچی نمیشنوم.ینی میشه همه خونم اینجوری بره و دیگه بمیرم؟ هر چند میترسم از مرگ ولی این زندگی ک دارم ترسناک تره
VOUS LISEZ
๑BLUE EYES๑
Roman d'amourژانر:امپرگ~ اسمات~ رمنس~درام~ گی ~زندگی روزمره تهیونگی ک به خاطر ابی بودن چشماش از خانوادش طرد میشه و بعد ازون مجبور میشه با پسرعموش ازدواج کنه 😶🌼 چی میشه اگه بعد از طلاقش دوباره مجبور بشه با مرد شیطان صفتی به اسم جانگکوک ازدواج کنه ک از تهیونگ مت...