part7

4.9K 774 119
                                    

_ی...ینی چی عمه؟؟

$امروز باید هنو ببینین ته. اینو پدربزرگ بهم گفته ک امشب همه باید اونجا جمع بشیم و راجب ازدواج تو صحبت کنیم. در اصل خانواده جئون هم هستن

_ینی اینقدر ازدواج من واسشون مهمه؟ از کی تا حالا مهم شدم؟

$عزیز دلم تو واسه هممون عزیزی این حرفو نزن

_عمه اگه من اندازه عدس واستون مهم بودم منو به زور نمیدادین دست یوسان .همتون میخاستین زجر کشیدن منو ببینین. الانم معلوم نیست کیو گیر اوردین ک دارین منو بهش تحمیل کنین ک دیگه جلو چشمتون نباشم
بعد از اینکه همه حرفای دلمو زدم به سمت اتاقم دویدم ک کسی اشکامو نبینه

بودن بین کسایی ک تورو فقط طعمه خودشون میدونن و هر حق انتخابی ازت گرفتن سخته ولی برای منی ک بدون محبت و پدرو مادر بزرگ شدم زیاد سخت نیست چون به هر حال زندگی من طوری بزرگ شدم ک حتی تا به اینجا ک رسیدم خیلی هنر کردم

پوفففففف. اشکامو پاک کردم چون به هر حال این زندگی منه و تا اخر هم اینجوری میمونه با گریه کردن نمیتونم چیزیو حل کنم

به ساعت نگاه کردم هووووووووو کی هفت شدددد
الان دیگ باید اماده شم. خب خب خب وسایل میکاپم ک جا گزاشتم خونه یوسان. لباسامم ک یه دست اینحا بیشتر ندارم. خیلی خوب شد

اینقدر زر میزنم مننن
ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ

+جکسوننننننننن

؛مرضضض درددددد کوفتتتت چته توهممم؟؟

+تیشرتمو تو داری؟؟

؛کدوم؟

+سیاهه

؛نه دست چانیوله

+اییی خداااااااااااااااااا

؛یه چیزی بپوش دیگه مگه میخای مخ بزنی؟

+اینهمه لباس داشتم چیشدن اخهههههه

پففففف

یه چیزی سرهمی کردمو پوشیدم بالاخره امشب به طور قطعی باید گورمو بکنم.
اون پسره تهیونگ درسته ک قشنگه ولی یه بلایی سرش میارم ک خودش گورشو از خونم گم کنه
به هر حال من یا تن به ازدواج زوری نمیدم یا به گوه بندش میکنم

همونطور ک نقشه میکشیدم سوار لامبورگینی به قول لونا خپن خودم شدم و پشت ماشینای جکسونو بابا به سمت عمارت کیم به راه افتادم

ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ

$تهیونگ جان اون تویی؟

این صدای عمه بود؟ /:نمیدونم
.هر موقع از تیغ زنی هام میگزره هیچی نمیشنوم.

ینی میشه همه خونم اینجوری بره و دیگه بمیرم؟ هر چند میترسم از مرگ ولی این زندگی ک دارم ترسناک تره

๑BLUE  EYES๑Où les histoires vivent. Découvrez maintenant