پارت 18

139 31 17
                                    


پارت هجدهم

دست هاش رو روی پیشخون بار گذاشته بود و گیلاس ودکا رو بین انگشت های دو دستش نگه داشته بود.سوبین همچنان منتظر برای گرفتن جواب سوالی که چند دقیقه پیش پرسیده بود،بهش خیره شده بود.نفس عمیقی کشید و اون هم سمت پیشخون برگشت و روبه بارمن گفت:

سوبین-یه آبجو میخوام!

بارمن سری تکون داد و مشغول حاضر کردن سفارش شد.سوبین همونطور که مثل نامی کاملا روبه پیشخون نشسته بود،سمتش برگشت و چند ثانیه بهش خیره شد.

سوبین-اون پسری که باهاش اومده بودی..دوستته؟

نامی گیلاس ودکاش رو برداشت و اونو سر کشید.روی پیشخون گذاشتش و صداش رو بالا برد.

-یکی دیگه لطفا!

بدون اینکه سمت سوبین برگرده، لب زد.

-دوست پسرمه!

با این حرف،چشم های سوبین رنگ خشم رو به خودشون گرفتن.دوست پسر؟! اونم کانگ نامی؟! یجورایی براش غیرقابل باور بود.چند ثانیه مکث کرد.

سوبین-چند سالشه؟

نامی انتظار داشت الان داد و بیداد راه بندازه یا حداقل تعجبش رو نشون بده.نفس عمیقی کشید.

-25 سال..

سوبین بی توقف شاتی رو که جلوش گذاشته شد برداشت و سر کشید.نسبتا محکم اونو روی پیشخون گذاشت و سمت نامی برگشت.از پشم ها و حالت صورتش میشد عصبانیت رو راحت فهمید.

سوبین-میدونی..میدونی چند سال ازت بزرگ تره؟!

نامی با حرص و تعجبی که تا الان به زور کنترولش کرده بود سمتش برگشت.

-یا چویی سوبین! بس کن دیگه! به تو چه ربطی داره که چند سال..

صدای سهون که توی گوشش پیچید حرفش رو خورد و با دستپاچگی سمتش برگشت.

س-کی چند سال از نامی بزرگتره؟

آب دهنش رو قورت داد و از روی صندلی بلند شد.سهون متعجب نگاهش رو روی گیلاس وودکا و نامی رد بدل کرد.نامی دستپاچه کیفش رو از روی پیشخون برداشت و جل اومد.

-یکم..سرم درد میکنه میشه بریم بیرون؟

سهون با اخم کمرنگی به سوبین نگاه کرد.نمیدونست اون پسر درمورد کی حرف میزد که نامی اینجوری عصبی شده.به چشم های نامی نگاه کرد پلک طولانی ای زد.یعنی منظورش خودش بوده؟ نفس تندش رو بیرون داد و چشم هاش رو باز کرد.بدون توجه به حرف نامی سمت سوبین که بهشون نگاه میکرد قدم برداشت.دستش رو روی پیشخون گذاشت و روی سوبین خم شد و با عصبانیتی که سعی داشت کنترولش کنه بهش نگاه کرد.

س-تو..چویی سوبینی درسته؟

مکثی کرد و با چشم به نامی که پشت سرش بود اشاره کرد.

७𝐋𝐚𝐬𝐭 𝐟𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲Where stories live. Discover now