پارت 16

126 33 23
                                    

پارت شانزدهم

با صدای زنگ گوشیش پلک هاش رو از هم فاصله داد و پتو رو تا نصفه کنار زد.نفس عمیقی کشید و دستش رو برای برداشتن گوشیش از روی پاتختی دراز کرد.با لمسش،برش داشت و جلوی صورتش گرفت.با چشم هایی که توی خواب و بیداری بود سعی کرد اسم تماس گیرنده رو بخونه.

*خانم کیم سوجین*

پوفی کرد و دست دیگه ش رو تکیه گاه قرار داد و نشست.دکمه ی سبز رنگ گوشی رو لمس کرد و اونو کنار گوشش برد.

س-الو؟

*-آقای اوه!

نگاهش رو بالا داد و به خونه نگاه کرد.

س-مادرم حالش خوبه؟

*-آآآ بله..فقط یکم سرماخوردن..خواستم بگم..همه ی پولی که برای داروهاشون داده بودید تموم شده..داروهاشونم داره تموم میشه..

چشم غره ای به ناکجا رفت و وسط حرفش پرید.

س-بله..امروز به حسابتون واریز میکنم..مراقب مادرم باشین..

بدون منتظر موندن برای جوابی گوشیرو پایین آورد و تماس رو قطع کرد.نگاهش رو به ساعت گوشی داد و اخم کمرنگی روی پیشونیش اومد.ساعت یازده بود و ساعتش زنگ نخورده بود.سمت پاتختیش برگشت و ساعت کوکیش رو برداشت و زیر و روش کرد.

س-تو چرا زنگ نخوردی؟

ساعت رو دوباره سر جاش برگردوند و اینبار پتو رو کامل کنار داد.حداقل شغل آزاد یه خوبی داره و اونم اینه که ساعت شروع و پایان کار زیاد مهم نیست!
امروز اخمشاش توی هم بود و خودشم نمیدونست اینا برای چیه.شاید دیر بیدار شدن باعث شده بود بیحوصله بشه..چیزی که اصلا بهش عادت نداشت!

___________________________________________

موس رو بالا پایین کرد و با چشم هایی که هم ناباوریش رو نشون میداد و هم ذوقش، کامنت ها رو نگاه کرد.از ذوق پقی زد زیر خنده و وایساد.

-ووو! ته باگ! اینا از کجا پیداشون شد؟؟

آروم آروم شروع کرد به خودندن کامنتا:

-چرا پارت جدید وبتونو نمیذاری؟؟؟

-پس چیشد؟! من دو هفته س منتظرم >-<

-یا کانگ نامی پارت جدیدو آپ کننن

-من پارت جدیدو میخوامممممم

-من عاشق وبتونت شدم*-* ولی چرا ادامه شو آپ نکردی؟

-نکنه پشیمون شدی؟؟ من دلم برای اوه سهون تنگ شدههههه

تک خنده ای کرد و بعد با دلخوری به کامنتای دیگه نگاه کرد.

-چرا اونموقع که منتظر این همه کامنت بودم اینارو نمیگفتین؟

آهی کشید و توی ایمیلش رفت.با چشم های گرد شده و قلبی که تند تند میزد به ایمیل ها نگاه کرد.

७𝐋𝐚𝐬𝐭 𝐟𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲Where stories live. Discover now