𝖕𝖆𝖗𝖙 3

3.7K 396 52
                                    

جیمین با تعجب به جونگکوک نگاه کرد
جونگکوک: اون کارو با من انجام بده...
جیمین: ک..ک..کدوم..کار؟
جونگکوک:همون کاری که اون باهات کرد...
جیمین : کی؟
جونگکوک: همونی که شبیه شبحه گرداب جهنمیه

جیمین بخاطر لقب جدید تهیونگ خنده ریزی کرد اما با دورباره به یاد اوردن وضعیتش خندشو خورد
جیمین : ن..ن..نمیشه...منو بزار زمین
جونگکوک اخمی کرد : همین حالا این کارو میکنی
و باز هم با حس تحکم صدای جونگکوک جیمین سرشو وارد گردن جونگکوک کرد

مردد بود ببوسه...لمسش کنه...اخه همش چند ساعته فاکی بود که مشناختش...ولی چیزی تو دلش میخواست این کارو بکنه...با این که این کار غلط بود اما بازم دلش میخواست انجامش بده
اخه مگه این پسره خرگوشی چی داشت که با صداش مطیع میشد...

شجاعتشو به دست اورد و نزدیک شد
لباشو با زبونش تر کرد و به ترقوه زیبای و خوشتراش جونگکوک نگاهی انداخت
جلو تر رفت و لیسی به گردنش زد و جای لیس رو بوسید...خواست بوسه رو تموم کنه که کششی رو درونش حس کرد....
چیزی اجازه اتمام اون بوسه رو نمیداد

بوسه رو اروم ولی عمیق روی پوست ترقوه جونگکوک میکاشت و غرق لذت بوسیدنش بود
جونگکوک با حس خوشایندی تو بدنش اه مردونه ای کشید دلش میخواست جیمین این کارو ادامه بده
که جیمین هم همین کارو کرد و ادامه داد

بعد چند دقیقه جیمین سرشو از گردن جونگکوک بیرون کشید و نگاهی به چشم های درخشان و کهکشانی جونگکوک کرد
جونگکوک لبخندی زد گفت: نمیدونم چیه...هر چی بود دوسش داشتم...میخوام...جیمین بازم میخوام....اییییی

جیمین با دیدن قیافه تو هم رفته جونگکوک نگران شد و پرسید: چیزی شده جونگکوک شی؟
جونگکوک: اره..اهههه...زیرِشکمم انگار توش عروسیه ولی درد هم داره...اخخخخ....جیمین شی درد دارههههه

جیمین با دیدن پایین تنه جونگکوک که سفت شده بود از بغلش بیرون پرید و هلش داد سمت حموم...شیر اب سردو باز کرد و باعث شد هر دو لباسشون خیس شه
جیمین: جونگکوک شی ما به این دوش اب سرد نیاز داریم تا زیر شکمت دیگه عروسی راه نیوفته
جونگکوک: ولی حس خوبیه جیمین شی...من بازم میخوام

جیمین از خجالت سرخ شده و به سرعت حمام ترک کرد و جونگکوک رو تنها ولش کرد تا چند تا حوله تمیز و لباس بیاره
بعد چند دقیقه وارد حموم شد بدون این که فکر کنه جونگکوک لخته یا نه... سرشو بالا اورد و با دیدن بدن بی عیب و نقص جونگکوک هیسی کشید و فاکی تو دلش به خودش داد


با تردید نزدیک شد....جونگکوک برگشت سمت جیمین و در حالی که هی تو دهنش اب میریخت و تف میکرد
گفت:عاییی جیمین شی این چیه.... خوردمش تلخ بودی...از دهنم حباب میاد بیرون.... چراااا...نکنه میمیرم؟؟؟؟
جیمین با دیدن شامپو تو دست جونگکوک مثل این که خورده بودش خورده بودش به سرعت به طرفش رفت و شامپو رو ازش گرفت


𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 جیکوکWhere stories live. Discover now