جونگکوک نزدیک شد و از روی زمین بلندش کرد
گفت: برو لباسای خیستو عوض کن سرما میخوری
بعدا بهت میگیم چی شده
جیمین سری تکون داد و لبخندیبهش زد اما سعی کرد با جونگکوک چشم تو چشم نشه
جونگکوک گیج بهش نگاه انداخت اما نمیخواست ادیتش کنه پس خودشو عقب کشیدهنوزم درد قفسه سینشو داشت اما کم
ولی هر بار که با جونگکوک چشم تو چشم میشد قلبش تیر میکشید این درد براش خوشایند و هم مرگ اور بود بعد از چند لحطه به خودش اومد
به سمت کمد لباسش رفت
لباساشو از کمد در اورد رو به پسرا شد و گفت: بیرون....همتون ....به جز تهیونگ...نامجون پوفی کشید گفت : رومونو اونور میکنیم عوض کن من حوصله ندارم برم بیرون
(نامجون گشاد)
اصلا چرا بریم بیرون هممون پسریم
جیمین غرید نبود از قدرتهاش استفاده کنه روشو از کمد برگردوند و با چشم های قرمزش به نامجون خیره شد و گفت: سعی نکن رو اعصاب پسر لیلیث راه بری ...لوسیفرجونگکوک با دیدن چشمای جیمین به خودش لرزید اون پسر کیوت کی انقدر جذاب و ترسناک شده بود؟
سرشو به اطراف تکون داد تا به خودش بیاد و گفت: همگی بریم و محو شد
جیمین چشم غره ای به بقیه رفت داد زد : برید دیگه
همگی جز تهیونگ از اتاق محو شدن
جیمین نفس راحتی کشید و شروع کرد به در اوردن لباسای خیسشتهیونگ با بدجنسی نزدیک شد و گفت: اووه...جیمین شی جلو من فقط لخت میشه...
جیمین خبیثانه خندید و گفت: اره...تهیونگا توام لخت شو برام همینجا لذت ببریم
تهیونگ پس گردنی به جیمین زد وگفت: چندششش...من عاشق جینم...پیشنهاد های بیشرمانتو برای دو تا عاشق پیشت نگه دار
جیمین آخی گفت و نگاه غمگینشو به زمین داد
تهیونگ با دیدن نگاه غمگین جیمین دسپاچه شد و گفت : هییی..پسر چی شده..من...من فقط شوخی کردجیمین نگاهی به تهیونگ انداخت گفت: تهیونگا...برام سخته...این که من عاشق یونگیم...ولی قلبم ....قلبم بهم میگه تو فقط مال جونگکوکی
تهیونگ جیمین در آغوش کشید گفت: سخته...ولی همه چی درست میشه...یه چیزایی هست که باید نامجون هیونگ بهت بگه...با دونستن اونا همچی برات مشخص میشهتهیونگ میدونست جیمین با فهمیدن حقیقت انقدر زجر نمیکشه میخواست خودش همچیو بهش بگه اما اطلاع زیادی نداشت باید نامجون بهش میگفت با تموم جزئیات
جیمین سری تکون داد و فین فینی کرد و از اغوش تهیونگ جدا شد
مشغول پوشیدن لباساش شدبعد از پوشیدن لباس ها سمت تهیونگ رفت و دوباره بغلش کرد
تهیونگ با حس دستای گرم جیمین متقابلا دستاشو دور کمرش حلقه کرد و براید بغلش کرد با حس لرزیدن شونه هاش و هق هق های ریزش بوسه ای روی موهای نرمش گذاشت
جیمین با حس بوسه تهیونگ هومی کرد و خودشو بیشتر به تهیونگ چسبوند
تهیونگ همونطور که جیمینو بغل کرده بود رو صندلی کنار اتاق نشست
![](https://img.wattpad.com/cover/259925503-288-k77410.jpg)
YOU ARE READING
𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 جیکوک
Fanfiction𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 [من دورگه هستم] ژانر : • فانتزی • کمدی • رومنس • اسمات • ترسناک • داستان به جادو و افسانه ها میپردازه • خلاصه داستان : جیمین استاد دانشگاه ۲۷ ساله که درگیر اتفاقات ماوراء الطبیعه میشه و طی اون اتفاقات جونگکوک رو میبینه...