تهیونگ: اره... ددیمه...به تو چه چیم چیم؟
جیمین سری از تاسف تکون داد و گفت: میدونی اصلا چه موجودیه ددیت؟
تهیونگ: اره...فرشته مرگه... مگه چشه؟
جیمین با چشمای گرد شده از تعجب گفت: وای این احمقا مثل این که نمیتونن دروغ بگن یا چیزیو پنهان کنن
تهیونگ:اونا احمق نیست فقط صادقن
جیمین: زر مفت نزن ته...میرم شمام بیاینجونگکوک: جیمین شیییییی...بیا
جیمین با فریاد جونگوک به سرعت دوید سمتش که جونگکوک با تعجب به تلوزیون روشن نگاه میکرد
جیمین:باز چی شده جونگکوک؟
جونگکوک با ترس و صدایی پر از بغض گفت:جیمین این...این..
جعبه داره تکون میخوره...ترسناکههههه...میخواد منو بخوره؟به سرعت از تلوزیون فاصله گرفت و پشت جیمین پناه گرفت و دستاشو از پشت دور کمر جیمین حلقه کرد
جیمین با حس دستای کشیده
جونگکوک دور کمرش چشماشو بست و تو خلا فرو رفت
جونگکوک: جیمین من میترسممم...
شروع کرد به اشک ریختنبا صدای هق هقای جونگکوک جیمین به خودش اومد
حلقه دستای جونگکوک باز کرد و برگشت سمتش بغلش کرد
جیمین: گریه نکن جونگکوکی اون فقط یه تلوزیونه ...یه چیز واسه سرگرمیه...کاریت ندارهجونگکوک با شنید حرفای جیمین از این که غرورش بخاطر یه وسیله سرگرمی که مثل اسباب بازیه خدشه دار شد حتی نتونست سرشو بالا بیاره
جیمین که فهمیده بود جونگکوک چه حسی داره گفت: این موصوع بین خودمون میمونه نگران نباش خرگوش کوچولوعه منجونگکوک با چشمای قلبی قلبی نگاش کرد: م..م..من خرگوش کوچوله توام؟
جیمین لبخند گرمی زد و با سر تکون دادن تایید کرد
جونگکوک محکم بعلش کرد و گفت: ممنون جیمین شی
جیمین: حالا بیا بریم میخوام یه چیز خوشمزه رو بهت معرفی کنمدستای جونگکوک کشید وارد اشپزخونه شدن
بطری کوچیک شیر موز گرفت و بعد از باز کردنش به سمت جونگکوک گرفت
جیمین:بگیرش...به این میگن شیر موز...یه نوشیدنی خوشمزس از مخلوط موز و شیرجونگکوک بطری شیر موز رو ازش گرفت و بوش کرد و کمی ازش چشید که چشماش گرد شد
این دیگه چی بود ؟؟؟؟....اکسیر شفا بخش؟؟؟....ماده حیاط؟؟....فرمول شیمیایش چی بود؟؟؟
جونگکوک: این..این..خیلی خوشمزس ...من میخوام هر روز..هر روز از اینا بخورمم...جیمین شیییییی
بعد از حرفش یه نفس شروع کرد به نوشیدن شیر موزجیمین به قیافه کیوت جونگکوک خندید و موهاشو بهم ریخت
تهیونگ:خب میبینم غیر منو جینی اینجا یکی دیگم داره لاس میزنه
جیمین از جونگکوک فاصله گرفت واخمی کرد
جین:خب جیمین شی..اون بچه کنارت فقط ۵۰۰ سالشه چیزی از روابط جنسی نمیدونه...جونگکوک: روابط جنسی چیه؟
جین سرشو با دستاش گرفت گفت : اون قانون که ۲۰۰۰ سالگیمون یاد میگیریم همونه
جونگکوک: اها..اونی که تو ازش خوشت نمیومد...
جیمین: اینجا چه خبره چی میگید؟
تهیونگ : خوب جینی جونم گفته تا ۲۰۰۰ سالگی فرشته های مرگ از روابط جنسی خبر ندارن
![](https://img.wattpad.com/cover/259925503-288-k77410.jpg)
YOU ARE READING
𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 جیکوک
Fanfiction𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 [من دورگه هستم] ژانر : • فانتزی • کمدی • رومنس • اسمات • ترسناک • داستان به جادو و افسانه ها میپردازه • خلاصه داستان : جیمین استاد دانشگاه ۲۷ ساله که درگیر اتفاقات ماوراء الطبیعه میشه و طی اون اتفاقات جونگکوک رو میبینه...