تهیونگ بلاخره نفسشو بیرون داد و چشماشو باز کرد گفت : توام قراره منو اینجوری اینور اونور ببری جینی؟
جین قهقه ای زدو به قیافه وحشت زده و پاپی طور تهیونگ نگاه کرد گفت : ارهبیبی ... بلاخره بهتر از راه رفتنه...تهیونگ: اخرش همتون سکتم میدین...حداقل قبلش یه خبر فاکی میدادی بهم!
جین بوسه ای روی دماغ تهیونگ گذاشت گفت: ببخشید بیبی دفعه بعد بهت خبر میدم...حالا بیا بخوابیم
تهیونگ سری تکون داد و تو بغل جین جنین وار جمع شد و بعد از چند دقیقه خوابشون بردحدودای ۷ صبح بود که جیمین چشماشو باز کرد و کش و قوسی به بدنش داد
نگاش به جونگکوک که کنار خودش خورد جونگکوک تو خواب مثل یه بیبی بی دفاع بود همونقدر کیوت و بامزه و همونقدر بی پناهتو خلسه عجیبی فرو رفت انگار مغزش ازش فرمان نمیبرد
ناخداگاه جونگکوک بغل کردو سرشو نزدیک گوشاش برد زمزمه کرد: من هیچوقت ولت نمیکنم...من هیچوقت ولت نمیکنم جونگکوکا
از حالت خلسه در اومد و خودشو عقب کشید
جیمین:وادفاک این چه فاکی بود دیگه؟..نگاهی به جونگکوک کرد که قطره اشکی از کنار چشماش پایین ریخته بود
دستاشو دراز کرد تا قطره اشکو پاک کنه که متوجه سردی بدن جونگکوک شد
خیلی سرد بود...سر تر از یخ...پتو رو کنار زد
لباساشو کنار زد و متوجه شد پایین گردنش پر از رگه های ابی بود ...چه بلایی سرش اومده بود ؟با فکر مرگ جونگکوک فریاد زد...از ته دلشفریاد میزد ...دیگه چیزی حس نمیکرد تا به خودش اومد نفهمید چی شد بود.... برگشت و دید کل اتاق بهم ریخته همه چی شکسته
جین و تهیونگ با فریا های جیمین وارد اتاق شدن و با دیدن حالت جیمین از ترس نتونستن به حلو قدم بردادن لبه در ایستادن و اونو تماشا میکردن
جیمین با دردمندی نالید: چ...چ...چی شدههه؟؟
بلاخره تهیونگ نزدیکش شد با تردید گفت: چ..چ..چشمات جیمین...
جین فریاد زد : تهیونگ نزدیک نشو خطرناکه
جیمین نگاهی گیجی به جین انداخت و دوباره نگاهشو به تهیونگ داد: تهیونگ چشمام چشه؟؟...تهیونگ:ق...قرمزه...چشات قرمز شده
جین:جیمین از تهیونگ دور شو...
جیمین از هشدار های جین خسته شد و غرید چشماش قرمز تر شد و رگه های قرمزی روی گردنش بوجود اومد :توی حرومزاده چه زری زدی؟؟
من به تهیونگ اسیب نمیرسونم!
YOU ARE READING
𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 جیکوک
Fanfiction𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 [من دورگه هستم] ژانر : • فانتزی • کمدی • رومنس • اسمات • ترسناک • داستان به جادو و افسانه ها میپردازه • خلاصه داستان : جیمین استاد دانشگاه ۲۷ ساله که درگیر اتفاقات ماوراء الطبیعه میشه و طی اون اتفاقات جونگکوک رو میبینه...