دستای جیمینو گرفت
جونگکوک:فقط به مکان مورد نظرت فکر کن تا اونجا ظاهر شیم
جیمین: باشه...اماده ای؟
جونگکوک: اره...بریم برای اولین انتقالت
جیمین چشماشو بست و به خونه بچگیاش فکر کرد
بعد از چند ثانیه چشماشو باز کرد و خودشو تو خونه ای که تصور کرد دیداون خونه ای بود که از بچگی با یونگی هیونگ اونجا بزرگ شده بود و براش پر از خاطره بود
جیمین: جونگکوکا تونستم ..... هوراااا
جونگکوک خندید گفت : افرین جیمین شی
جیمین دستای جونگکوک گرفت و سمت اشپزخونه رفتن
میدونست اجوما همیشه به خونه سر میزنه و یخچال پر میکنه
در یخچال باز کرد و با دیدن سبد توتفرنگی تو یخچال چشماش برق زد یه بطری از شیر موزم برای جونگکوک گرفت و روی اپن نشست گفت: جونگکوکی بیا
جونگکوک به جیمین نزدیک شد و بین پاهاش قرار گرفتجیمین بطری شیر موز رو به طرف جونگکوک گرفت گفت: اینم نوشیدتی موردعلاقت جونگکوکی
جونگکوک با دیدن بطری شیر موز چشماش قلبی شد و بطریو از جیمین گرفت
به جیمین پشت کرد و روی پاهای جیمین لم داد مشغول خوردن شیر موزش شد
جیمین با دیدنش لبخندی زد و شروع کرد به خوردن توتفرگیاشجونگکوک در حال نوشیدن شیر موز گفت: اووممم...جیمین شی این عالیه...
دستشو که به پاهای جیمین تکیه داد بود رو عقب تر برد که به دیک جیمین خورد
جیمین خوردن توتفرنگی رو فراموش کرد و از لذت اون لمس هیسی کشید گفت: اهههه...جونگکوک...نکن
جونگکوک با شنیدن صدای درمونده جیمین برگشت سمتش و بطری خالی شیر موز رو روی اپن گذاشت
گفت: من..من...کاری کردم جیمین شی؟؟جیمین لبخند بیجونی زدو گفت: نه..نه..تو
با قرار گرفتن دستای کشیده جونگکوک روی دیکش چشماشو بست و سرشو به عقب پرت کرد
جونگکوک نوازش وار دستاشو رو دیک جیمین کشید گفت: جیمین شی..اینجا درد میکنه؟...
جیمین سری تکون داد...و خودشو جمع کرد
از اپن پایین اومد دستای جونگکوک کشید برد سمت سالن که توش تلوزیون بودجیمین با درد کمرش نالید : جونگکوکی..اههه...میخوام بهت یه چیزایرو نشون بدم که عاشقا با هم انجامش میدن...اماده ای
جونگکوک با تعجب سری تکون داد
جیمین تلوزیون روشن کرد و و گوشیشو به تلوزیون وصل کرد
وارد سایت پورن هاپ شد و با سرچ کردن قسمت گی اول نگاهی به جونگکوک انداخت
دستاشو گرفت و روی مبل نشوند ...خودشم کنارش نشست و بخاطر دیک تحریک شدش هیسی کشیدجیمین: حاضری؟
جونگکوک سری تکون داد و سرشو رو شونهای جیمین گذاشت
جیمین که نمیدونست این کارش جواب میده یا نه دکمه پلی رو زد و فیلم سکس یه کاپل گی پخش شدچند دقیقه اول نتونست از خجالت به جونگکوک نگاه کنه
جونگکوک با چشمای از حدقه بیرون زده به حرکتا اون دو مرد نگاه میکرد براش عجیب بود ولی با دیدن اون فیلم چیزیو زیر شکمش حس میکردجیمین بلاخره نگاهی به جونگکوک متعجب کرد و گفت: ا...ادامه بدیم؟
جونگکوک بدون نگاه کردن به جیمین سری تکون داد
جیمین از شدت درد بدنش کوفته شده بود
روی پاهای جونگکوک دارز کشید و چشماشو بست
جونگکوک با حس سر جیمین رو پاهاش نگاهی بهش کرد و شروع کرد به نوازش صورتش
جیمین هم با حس اون نوازش ها چشماش گرم شد و خوابیدفیلم ها همون طور در حال پلی شدن بودن و جیمین خوابش برده بود
جونگکوک با دقت به همه ویدیو ها نگاه میکرد و همرو برای خودش تحلیل میکرد
گوشیشو برداشت و کلی سرچ راجب به رابطه جنسی کرد .
حوالی صبح جیمین چشماشو باز کرد و به اطراف نگاهی انداخت و با دیدن جونگکوک که هنوز بیداره و داره ویدیو پورن میبینه لعنتی به خودش فرستاد و از روی پاهاش بلند شدنگاهی به شلوار خیس شده جونگکوک کرد و نتونست خودشو کنترل کنه زد زیر خنده که جونگکوک یقشو گرفت و پرتتش کرد رو مبل و روش خیمه زد
جیمین از تعجب با چشمای گرد شده بهش نگاه کرد
جونگکوک: چیه جیمین شی؟؟تعجب کردی
جیمین سری تکون داد
جونگکوک: تعجب نکن جیمین شی...من همه چیو فهمیدم...و عاشق اونایی شدم که توش وسایل داشت و خشن بودجیمین اب دهنشو قورت داد و تو ذهنش به خودش فاکی نشون داد که خوابش برد و جونگکوک تقریبا ۱۰ ساعت داشت پورن گی میدی
جیمین: او...او... اونا نه بهش میگن سکس....و این که وسیله؟ منظورت چیه؟
جونگکوک دکمه پیراهن جیمین رو دونه دونه باز کرد و گفت: از یه چیزایی استفاده میکردن
با حالات تفکر دستشو زیر جونش گذاشت گفت : اها...پلاگ...گک...ویبراتور...دیلدو...چوکر...پا بند...دستبند...جیمین لرزی به تنش با شنید اسم اون وسایلا های جنسی افتاد و به تته په ته افتاده بود: خ..خ.خب.....ب..بسه...ولی...م..م..من خوشم نمیاد
جونگکوک لیسی به قفسه سینه بلوری جیمین زد و دیکشو به دیک جیمین کشید
هر دو هیسی از لذت کشیدنجونگکوک: مطمعنی ازشون خوشت نمیاد؟
جیمین دیشب بخاطر این که خودشو خالی نکرده بود کمر درد عجیبی داشت و حرفای بیشرمانه و بی پرده جونگکوک تحریکش کرده بود و کمر دردشو عذاب اور تر کرده بود
پس تصمیم گرفت از چیزی نترسه و باکرگیشو به وسیله عشق زندگیش گرفته بشهپوزخند اغواگرانه ای زدو گفت: حالا که همه چیو فهمیدی جونگکوک شی...چی میخوای ازم؟
جونگکوک فک جیمین گرفت گفت:تو سکس بهم نمیگی جونگکوک...باید بگی..ددی...و این که بیا با هم انجامش بدیم
خب من تو اون ویدیو ها دیدم هر دو طرف چقدر لذت میبرن ولی تا حالا با کسی انجامش ندادمجیمین شی من میرم حموم چون...اممم...چون...شلوارمو خیس کردم
جیمین گیج بهش نگاه کردو گفت: خب شلوارت خیسه درش بیار بعدش شروع کنیم
جونگکوک با تعجب گفت: یعنی میخوای با بدن جیشی من انجامش بدی؟
جیمین افتاد رو زمین و شروع کرد به قهقه زدن وبا دستاش شکمشو گرفت
جونگکوک: یعنی جیش کردن انقدر خنده داره؟
جیمین نفسی تازه کرد در حالی که روی زمین نشسته بود گفت:خب...اون...جیش نیست خنگ من...اون اسپرمهخودم دارم سر خنگ بازیای جونگکوک جر میخورم😂
YOU ARE READING
𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 جیکوک
Fanfiction𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 [من دورگه هستم] ژانر : • فانتزی • کمدی • رومنس • اسمات • ترسناک • داستان به جادو و افسانه ها میپردازه • خلاصه داستان : جیمین استاد دانشگاه ۲۷ ساله که درگیر اتفاقات ماوراء الطبیعه میشه و طی اون اتفاقات جونگکوک رو میبینه...