🎻 Sherlock X Moriarty 🎻

814 109 39
                                    

اگر درخواستی دارید پیام بدید یا کامنت بذارید.

(درخواستی)

✯✯✯


هیچ وقت نمیتونست این رو به زبون بیاره چون مطمئن بود معشوقه اش بعدا حسابشو میرسه، ولی خوابیدن کنار جیم موریاتی یه کابوس به تمام معنا بود.

جیم معمولا خواب سنگینی داشت درنتیجه با هیچ صدایی از جمله ویولن زدن، جوشکاری، دستگاه برش برای بریدن جمجمه یا شلیک تفنگ بیدار نمیشد. درسته این بهترین ویژگی برای شرلوک که وقتی حوصلش سر میرفت پرسرو صدا میشد بود ولی مشکل اصلی بدخواب بودن جیم بود.

بعد از سه روز بیخوابی و دوندگی به خاطر پرونده ی ادم ربایی، الان مثل مرده، طلب خواب و استراحت میکرد که با لگدی به پاش، تقریبا از تخت پرت شد پایین.

"جیم !!"

و با خستگی نگاهی به معشوقه اش که زیر پتو حلقه شده بود، کرد. بیخوابی های مرد دو حالت داشت، یا انقدر تکون میخورد و شرلوک رو اذیت میکرد که مرد مجبور میشد به کاناپه پناه ببره، یا فقط یکبار یه لگد دردناک بهش وارد میکرد و تا خود صبح بی حرکت میشد.

اره وقتی خودش هم اولین بار با عادت خوابیدنش اشنا شد بنظرش کیوت میاومد، اما بعدها تبدیل به کابوس شد. همین هفته ی پیش به خاطر خستگی بیهوش شده بود که با لگدی به بیضه هاش به دروازه ی بهشت نزدیک شد و دوباره برگشت رو تخت خوابش. این هفته هم با صدای خنده هایی ترسناک و عمیق توی اتاق تاریکش بیدار شد و چند ثانیه طول کشید مغز خسته و مبهوتش متوجه بشه که صدای خنده ی جیم‌.

و نیازی هم نمیدید درمورد حرف های بی مفهومش یا اینکه میخوام بکشمت حرف بزنه.

اهی خسته کشید و دوباره چشماشو بست، میتونست سنگینی بدنش رو حس کنه و همینطور بیهوشی رو ولی با مشتی توی قفسه ی سینه اش از خواب بیدار شد.

"همون جا وایسا وگرنه خشتکتو پاره میکنم !!"

عالیه خدا میدونه دوباره قراره خشتک کی رو پاره کنه

پتو و بالشش رو برداشت تا دوباره روی کاناپه بخوابه ولی هرچقدر سعی کرد نتونست. خواب از یرش پریده بود، انگار باید یه شب دیگه رو هم با بیخوابی میگذروند.

چند دقیقه درحالی که روی کاناپه دراز کشیده بود به سقف خیره شد. حوصله اش سر رفته بود و دلش پرونده میخواست.

میتونست جیم رو بیدار کنه تا با هم شطرنج بازی کنن ولی میدونست وقتی معشوقه اش بیخود از خواب بیدار میشد چقدر بداخلاق و خارج از کنترل میشد طوری که میتونست طرف رو به خاطر بیدار کردنش بکشه.

از طرفی هم خانوم واتسون ویولن زدن بعد از ساعت 2 رو ممنوع کرده بود و میدونست زن وقتی میگه خوابمو بهم بزن و بیرون از خونه بخواب یعنی شوخی نداره.

Favourite OTPWhere stories live. Discover now