🔮 Harry X Draco 🔮

1.7K 120 60
                                    


این برای دنیاییه که توش تام ریدل به ولدمورت تبدیل نمیشه و اتفاقات داخل کتابها به شکل دیگه ای میوفته.

تو این وان شات هی تاپه.

نویسنده :

hannanee

اگر درخواستی دارید پیام بدید یا کامنت بذارید.

✯✯✯


صدای بلند همهمه مردم جادویی طوری به گوش میرسید که اگه توی یه مکان دور افتاده وسط جنگل های کانادا نبودن میتونست کلی جلب توجه کنه.

جام جهانی کوییدیچ به بزرگی سال های گذشته و حتی شاید بهتر بود.

مردم از سراسر دنیا اومده بودن تا سرزمینهای کانادا رو ببینن و البته که شاهد مهمترین مسابقۀ دنیای جادوگری باشن.

امسال جام جهانی بین تیم های انگلستان و فرانسه بود و این دو تیم که بهترین و محبوبترین بازیکن های کل دنیا رو داشتن طرفدارهای زیادی رو برای اون مسابقه دور هم جمع کرده بودن.

هری پاتر بازیکن معروف و جستجوگر تیم انگلستان قبل از بازی داخل چادر بزرگی که از طرف وزارتخونه بهش داده بودن نشسته بود و همه دوستان و خانوادش هم کنارش بودن.

پدر و مادر هری به همراه آقا و خانم ویزلی و سیریوس بلک و ریموس لوپین نشسته بودن و درمورد سختی هایی که برگزاری جام جهانی داره و اقدامات امنیتی حرف میزدن.

دوقلوها که مسئولیت کل آتیش بازی های توی طول مسابقه رو به عهده گرفته بودن فقط با گفتن "هی مرد اگر ببازی آبرومون رو بردی" و "من کلی روی تو حساب کردم" به همراه آرزوی موفقیت کوچیکی اون رو ترک کرده بودن و برای مقدمات کارهاشون به داخل محوطه رفته بودن.

هری و رون با بقیه دوست هاشون کنار هم نشسته بودن و میدونستن که مسابقه کمتر از یک ساعت دیگه شروع میشه.

"خانواده دوست پسرت آخرش هم نیومدن؟؟"

جینی پرسید.

"نه.احتمالا واسه تماشای بازی میان ولی خب نیومدن اینجا"

جینی سری تکون داد و دوباره پرسید :

"حالا خودش کجاست؟؟"

رون با تشر گفت :

"چقدر سوال میکنی تو دختر !"

"نه اشکال نداره. بخاطر جام جهانی خیلی از جادوگرها فکر کردن دیگه سر وزارتخونه گرمه و بهشون کاری نداره برای همین مشکلات زیادی پیش آوردن. برای همین دراکو مجبور بود بره. هرماینی و وزیر هم هنوز نرسیدن"

Favourite OTPTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon