🐺 Derek X Stiles 🐺

1.2K 138 33
                                    

اگر درخواستی دارید پیام بدید یا کامنت بذارید

___درخواستی___

✯✯✯


بعد از خاموش کردن جیپش برگشت تا چوب بیسبال رو از زیرصندلی عقب دربیاره ولی درک متوقفش کرد.

"تو کجا ؟! همینجا بمون !! معلوم نیس با چه حیوونی سروکار داریم ممکنه خطرناک باشه."

"اوه گرگ‌ ترش الان نگرانه منه؟! نترس میتونم—"

"گفتم نه استایلز !!"

و چشماش به قرمزی درخشیدن. پسر درحالی که لبهاشو غنچه میکرد، سری تکون داد. درک لبخندش رو جمع و جور کرد و بعد از باز کردن کمربند ماشین از جیپ پیاده شد. اسکات که پشت بی صدا نشسته بود با لبخند گرمش دستی روی شونه ی برادرش گذاشت تا دل داری بده.

"همینجا منتظر بمون. به ارجنت هم گفتم بیاد تا چند دقیقه دیگه میرسه."

سری تکون داد و با کلیدهای خونه بین دستاش بازی کرد. اسکات نگاه دیگه ای بهش کرد و از ماشین پیاده شد. بعد از بستن در و مطمئن شدن از رفتنشون دوباره دستش رو پشت صندلی برد و چوب بیسبال رو برداشت. دوست نداشت رابین باشه فقط به خاطر اینکه انسان بود. درسته عین الیسون تیرکمون نداشت ولی میتونست از خودش محافظت کنه، حتی شده با این چوب بیسبال.

در ماشین رو باز کرد و بعد از فرود اومدن روی برگهای خشک جنگل، در ماشین رو اروم بست. بنظر میاومد قضیه ی ماوراطبیعی توی بیکن هیلز تمومی نداره. بعد از تمومی ماجرای کِنما ،مت و جرارد بنظر میاد پای یه موجود عجیب غریب دیگه پیدا شده که اینبار برای انتقام ادم نمیکشت. بلکه برای زنده موندن اینکارو میکرد.

با اینحال قربانی هاش رو سلاخی نمیکرد ، به جاش خونشون رو میمکید....کامل ،طوری که یه قطره هم باقی نمیزاشت. حتی وقتی توی کالبد شکافی سینه ی قربانی رو میشکافتن تیغه ی متخصص خشک بود.

طبق اعترافی که از پدرش گرفته بود معلوم شد که قربانی سوم درواقع به خاطر بریدگی گلو کشته شده. ولی قبل از بریدگی ، دو جای عجیب سوزن روی شاهرگش مشخص بوده ،عین فیلمای خون اشامی. و نکته ی جالب توجه این بود که قربانی سوم ،سرطان خون داشته.

تنها مدرکی که تا الان دستگیرشون شده؛ چون هیچ وجه اشتراکی بین قربانی ها وجود نداشت ،یکی کارمند بانک بود ، یکی دیگه فرد بیخانمان و دیگری معلم.

خودش معتقد بود که با یه ومپایر طرفن ولی وقتی این حرفو زد تمام اعضای پک به صورت پوکر بهش نگاه کرد. برای همینم امروز قرار بود خودش دستگیرش کنه و بهشون ثابت کنه که محاسباتش درسته.

Favourite OTPWo Geschichten leben. Entdecke jetzt