اگر درخواستی دارید پیام بدید یا کامنت بذارید
(درخواستی)
وی درحالی که داشته یاوئی میخونده این پارت رو نوشته
✯✯✯
تقریبا نیمه های شب بود که از پنجره ی شکسته ی ساختمون مخروبه به داخل رفت، اتاق ها تاریک بودن ولی با خاطر ماه کامل هاله ای از نور، فضارو روشن کرده بود. نگاهی به اطراف انداخت و متوجه ی سایه ی شخصی کنار دیوار شد.
"به این زودیا دلت برام تنگ شد بتسی؟!"
جوکر از دیوار جدا شد و از سایه بیرون اومد.
"صدام زدی."
"و الان اینجا، نه ؟ عین یه خفاش خوب به حرفم گوش دادی."
لبهای قرمزش به لبخندی پهن شکل گرفتن و باعث رعشه انداختن به تن بروس شد. راست میگفت، مهم نبود 'صدا زدن' شامل تهدید به تخریب گاتهام بود یا نوشتن ادرس با دست خط خرچنگ قورباغه روی کارت های پاستور، بروس وین همیشه سراغ جوکر میرفت. نمیدونست این ملاقات های پنهانی یا خلوت های شبانه (اسمی که جوکر روش گذاشته بود) از کی شروع شده بود، ملاقات هایی که هیچ ربطی به مردم یا شهر گاتهام نداشت و فقط خودشون دوتا درموردش خبر داشتن.
با جلو اومدن لبهای جوکر، سرش رو چرخوند و باعث شد مرد کمی جا بخوره. از داخل جیبش بندی بلند سیاه دراورد و کف جوکر قرار داد و باعث تعجب بیشتر مرد شد.
"چشم بند ؟!"
"میشه امشب ببندیش؟!"
"به به به، خوشم اومد چه کینکی !! نمیدونستم از این جربزه ها هم داری بتی !!!"
هومی زیر لب کرد و یکی از لبخندهای معروفش رو تحویل بروس داد ولی حرکتی برای بستن چشم بند نکرد.
"ببندش."
دستور داد و برای اینکه اخر جملش خواهش رو اضافه نکنه، زبونش رو تقریبا گاز گرفت ولی مجبور بود چون اگه با زور با جوکر برخورد نمیکرد نمیتونست حرفش رو به کرسی بنشونه.
"و چرا باید اینکارو بکنم، عزیز ؟!"
"چون منم جلوی خودمو نمیگیرم."
با اینکه دلش نمیخواست ولی به مرد قول داد، معمولا جوکر رابطه ی خشن رو میطلبید اما چون با روحیات بروس سازگار نبود مجبور بودن رابطه ی ساده و یا ملایم رو پیش ببر ، هرچند که جوکر اونطور که میخواست راضی نمیشد.
BINABASA MO ANG
Favourite OTP
Random[Completed] کتاب وانشات از تمام شیپ های معروف سریال ، فیلم ، کتاب ، انیمه و.... که به صورت درخواستی و یا ترجمه نوشته میشه. 🚫غیر از برابچ واندی و کیپاپ🚫 اینجا ایده هایی رو نشر میکنیم که خوابمون رو تسخیر کردن. خوشحال میشم درخواستی دارید بهمون بسپاری...