خب یکی از دوستای گلمون زحمت کشیدن و برای این پارت، نوشته اشونو در اختیار من قرار دادن .خوشحال میشم به کارهاش سر بزنید و ازش حمایت کنید.
اگر درخواستی دارید پیام بدید یا کامنت بذارید
✯✯✯
جيك در ماشين رو باز كرد و ازش پياده شد.
درحالي كه دستش رو جلوي پيشونيش، طوري قرار داده بود كه چشماش از آفتاب تيز كنزاس در امان بمونه به لاستيك ماشين كه حالا كاملا پاره شده بود و بادش خالي بود نگاهي انداخت.
"خيلي بده؟"
اين صداي همسرش، جان بود. جيك با دست اشاره ايي به لاستيك تركيده شده كرد.
"خودت ببين."
جان به سمت اون مرد رفت.
"اوه نه...عوض كردنش طول ميكشه."
جيك به سمت صندوق عقب ماشين رفت.
"حداقل يه زاپاس اين پشت داريم."
گفت و دكمه صندوق عقب رو زد. پسرشون، الكس سرش رو به سمت جيك چرخوند:
"بابايي...من جيش دارم."
جان به سمت جيك اومد.
"تو ببرش سمت اون مزرعه...منم تاير رو عوض ميكنم."
"خيله خب."
جيك گفت و الكس رو از صندلي عقب برداشت و توي بغلش گرفت.
بعد، همونطور كه داشت به سمت مزرعه ايي كه اونطرف جاده بود ميرفت، بهش نگاه كرد.
"تو كه همين يه ساعت پيش، وقتي ميخواستيم بنزين بزنيم رفتي دستشويي."
الكس در حالي كه داشت با دكمه لباس جيك بازي ميكرد، سرش رو انداخت پايين.
" دروغ گفتم...نرفتم."
جيك با تعجب بهش نگاه كرد.
"چرا؟"
الكس سرش رو بالا گرفت.
"آخه...رايان بهم گفت توي دستشويي مار هست."
"رايان...؟همون پسره توي مهد كودكت؟"
جيك پرسيد.
الكس سرش رو به نشونه مثبت تكون داد و دوباره مشغول بازي كردن با دكمه لباس جيك شد.
STAI LEGGENDO
Favourite OTP
Casuale[Completed] کتاب وانشات از تمام شیپ های معروف سریال ، فیلم ، کتاب ، انیمه و.... که به صورت درخواستی و یا ترجمه نوشته میشه. 🚫غیر از برابچ واندی و کیپاپ🚫 اینجا ایده هایی رو نشر میکنیم که خوابمون رو تسخیر کردن. خوشحال میشم درخواستی دارید بهمون بسپاری...