اگر درخواستی دارید پیام بدید یا کامنت بذارید.
✯✯✯
"ادام میز رو اشتباه چیدی. پدر قرار نیست با ما غذا بخوره. فقط من و تو و هانیبالیم.3 تا بشقاب."
ویل درحالی که کنار گاز ایستاده بود با پاش اونیکی پاش رو میخاروند. تمام تلاشش رو برای این شام کرده بود با اینکه اشپز خوبی نبود. ولی دلش میخواست هانیبال رو تحت تاثیر قرار بده حتی شده برای یکبار.
گاز رو کم کرد و رفت تا حموم کنه و حاضر بشه. هانیبال قرار بود راس ساعت 7 اونجا باشه و از اونجایی که خیلی ادم دقیقی بودویل فقط نیم ساعت زمان داشت تا خودش رو اماده کنه.
"ادام."
برادر کوچیکترش از جاش تکون نخورده بود و هنوز درحال چیدن چاقو و چنگال بود.
"ادام.3 تا بشقاب برای امشب. پدر خارج از شهره یادته؟"
ادام بالاخره از میز چشماشو گرفت و با لبخند به برادربزرگترش خیره شد.
"چهار تا. تو، من، هانیبال و نایجل."
"چی؟!"
ویل نزدیک بود ماهیتابه ای که دستش بود رو بندازه زمین.
"چهار تا. تو، من، هانیبال و نایجل."
"نایجل نمیتونه بیاد اینجا."
"چرا میتونه. ماشین داره."
"نه نمیتونه ادام.....هانیبال قراره بیاد."
"بله. برای شام و گذروندن شب با تو و کارتون ضروریه."
"نایجل نباید بیاد اینجا."
"نایجل قرار بیاد و شب هم پیشم میمونه."
"نایجل شب رو نمیمونه."
"میمونه."
"نه."
ادام با گیجی و کمی نگرانی به چشماش خیره شد.
"اما...."
"ادام ! اتاقای ما دقیقا کنار همن."
"بله."
"و تو میخوای دوست پسرت پیشت بمونه...."
"بله."
"درحالی که دوست پسر منم پیشمه؟!"
"بله."
"با اینکه اتاقامون کنار همه؟!"
"بله."
"و تو و نایجل قراره....."
ویل حرف خودش رو خورد. گونه هاش قرمز شد و برگشت تا ماهیتابه رو روی گاز بذاره. وظیفه ی اون نبود تا به زندگی و سکس برادرش کار داشته باشه. برادرش یه فرد بالغ بود. اونقدر بزرگ بود که دوست پسر داشته باشه. ویل قبلا با پدرش بحث کرده بود سر این موضوع ولی درکل برای ادام خوشحال بود که از یکی خوشش اومده.
YOU ARE READING
Favourite OTP
Random[Completed] کتاب وانشات از تمام شیپ های معروف سریال ، فیلم ، کتاب ، انیمه و.... که به صورت درخواستی و یا ترجمه نوشته میشه. 🚫غیر از برابچ واندی و کیپاپ🚫 اینجا ایده هایی رو نشر میکنیم که خوابمون رو تسخیر کردن. خوشحال میشم درخواستی دارید بهمون بسپاری...